4 درس برای افزایش اشتیاق کارآفرینان

تبدیل یک ایده امید به یک کسب و کار موفق، مبارزه روزانه هر کارآفرین است. موفق ترین استارت آپ ها درک می کنند که ساختن یک شرکت پایدار، به چیزی بیش از یک ایده خوب نیاز دارد.


4 درس برای افزایش اشتیاق کارآفرینانSFIO CRACHO/Shutterstock

اگرچه تأیین رقم دقیق شرکت ها دشوار است، با این وجود کارشناسان تخمین می زنند که هر ساله که هر ساله حدود 50 میلیون شرکت ایجاد می شود که این یعنی تقریبا 137 هزار در روز. مطمئنا، تقریبا به همین تعداد از شرکت ها در همان بازه زمانی درهای خود را می بندند. تأکید دوباره بر حقیقتی که به همان اندازه که تشخیصش آسان است، پذیرفتنش دشوار است - کارآفرینی آسان نیست.

به عنوان بنیانگذاران، ما هیچ چیز بیش از اینکه رویای خود را به حقیقت تبدیل کنیم نمی خواهیم. اما اگر تقریبا دو دهه تجربه من در فضای استارت آپ ها به من چیزی آموخته باشد این است که پاسخ به تقاضا و مصالحه به ناچار با موفقیت همراه هستند.

مسیر بین ایده پردازی تا شکست، به وسیله موانع مسیر به وجود می آیند. برخی از این موانع ناراحتی های جزئی هستند و برخی موانع عمده هستند. اما همه آنها نیاز به بینش و انعطاف پذیری دارند که نشانه هایی از یک کارآفرین عملگرا و واقع بین است. این چیزی است که من مجبور بودم که به سختی یاد بگیرم و می توانم درس هایی که گرفته ام را در 4 بخش خلاصه کنم:


1- مشکلی ندارد که از کوچک شروع کنید

مسیر بین ایده پردازی ایده تا شکست نه تنها از پر از موانع ، بلکه طولانی است. به این ترتیب، مهم است که هر فرصت کسب و کار جدید را به عنوان یک ماراتن و نه یک دوی سرعت در نظر بگیریم. به ویژه در بازارهای فوق رقابتی امروز، همیشه وسوسه شامل کردن تا حد ممکن زیاد از ویژگی ها، محصولات و استراتژی های برندسازی وجود دارد، اما باید هزینه همگی در نظر گرفته شود.


در عوض، با آنچه که می دانید در عمل کار خواهد کرد، شروع کنید. یک استراتژی استارت آپ مؤثر، به همان اندازه در مورد آنچه شما انجام نمی دهید است که در مورد آن چه که انجام می دهید. به عنوان مثال، هنگامی که شریکم و من در ابتدا Reonomy را راه اندازی کردیم - یک پلت فرم داده مشاروه املاک تجاری - ما می دانستیم که ما نمی خواهیم - و نباید -  تا زمانی که پلت فرم ما در نیویورک تست شده و خود را اثبات کند، حتی در مورد کار در سطح کشور حتی فکر کنیم. ما یک طرح واضح و دقیق از آن چه به "فاز اول" شباهت داشت ایجاد کردیم و بر روی آن اقدام کردیم. اگر ما تلاش می کردیم از شروع کار به صورت ملی کار کنیم، تقریبا قطعا شکست خورده بودیم.

2- برای مشتریانتان بسازید، نه برای خودتان

موفقیت همه استارت آپ ها - به ویژه در کوتاه مدت - تقریبا به طور کامل بستگی به پایگاه مشتری آن دارد. این ممکن است بیش از حد روشن به نظر برسد، اما خیلی از کارآفرینان زمانی که در فرایند ایده پردازی قرار می گیرند، این چشم انداز را نادیده می گیرند یا فراموش می کنند. ساختن محصول یا خدمات رویاهایی شما بسیار بسیار دشوارتر از (و سپس فروش تهاجمی آن به مردم) ساختن محصول یا خدماتی است که مشتریان شما می خواهند و یا به آن نیاز دارند.

مطابقت دادن خدمات ارائه شده توسط شما با نیازهای مشتریان بالقوه علم موشکی نیست - فقط بپرسید! استارت آپ هایی که منابع بهتری در اختیار دارند باید یک تیم تجربه کاربران را گرد هم جمع کنند تا بازخورد مشتریان را از ورودی در طی ایده سازی پیدا به دست آورند و آزمایش بتا را در شروع راه اندازی و پس از آن انجام دهد. اما حتی استارت آپ های کم سرمایه نیز می توانند از شبکه فرصت های خود - ملاقات ها، کنفرانس ها، و غیره - برای به دست آوردن احساسی از آن چه مردم در آن بازار واقعا به دنبال آن هستند، استفاده کنند. من به طور منظم با مدیران دیگر شرکت های فن آوری املاک و مستغلات، کارگزاران املاک و سایر صنایع ارتباط برقرار می کنم، فقط برای اطلاع از تغییرات متقابل صنعت، هم تغییرات کوچک و هم تغییرات قابل توجه.


3- مقیاس گذاری را به شکل هوشمندانه ای فرا بگیرید

ایجاد یک شرکت و مقیاس سازی آن دو چالش بسیار متفاوت هستند. زمانبندی پرش از بتا و یا تولید کالا با ویژگی خاص به یک محصول ملی یا "کامل" و گسترش کسب و کار حیاتی هستند. اما آنها تنها دو نمونه از بسیار نگرانی هتیی هستند که کارآفرین باید برای رشد شرکت خود به آن ها توجه کند.

برای مثال، تفکیک بخش ها یک مشکل همیشگی است که بسیاری از استارت آپ ها آن را حل نمیکنند تا اینکه رشد آن ها را مختل کند. ایجاد بخش های مختلف - برای نیازهای مختلف بازار، مناطق مختلف جغرافیایی، و غیره - به طور ذاتی مشکل ساز نیست، اما کارآفرینان باید مراقب باشند تا چندین "شرکت کوچک" را قبل از مشخص شدن فرهنگ و فرآیندهای شرکت ایجاد نکنند. اگر تنها راه افزایش محصول یا سرویس شما، انجام دوباره بیشتر یا همه کارهای پایه ای است که در بازار اولیه خود انجام داده اید باشد، شما باید مجددا مدل کسب و کار خود را ارزیابی کنید. چرا که پایه گذاری مجدد تکراری "شرکت" برای دستیابی به مقیاس بالا به شدت ناکارآمد است - و معمولا بی اثر.

4- از خود-خرابکاری آگاه باشید

بنا به تجربه من، بسیاری از استارت آپ ها از ضرباتی که خودشان وارد می آورند آسیب می بینند، نه از ضربات دیگران. به عبارت دیگر، به همان اندازه که ما در کسب و کار مشکوک هستیم و همین طور در زندگی، بیشتر به خاطر تهدید به وسیله "رقابت" به وجود می آید، واقعیت این است که زیر خط نرمال بودن فرایندها و روابط درون خانه معمولا خطر بسیار بزرگتری را برای شرکت های جوان نمایانگر می شوند.


به عنوان مثال، هنگامی که ما برای اولین بار رونومی را در شهر نیویورک راه اندازی کردیم، من و شریکم تمایلی به همکاری اطلاعات نداشتیم. در عوض، ما قصد داشتیم با استفاده از داده های اختصاصی و اطلاعاتی که از سوایق عمومی جمع آوری شده بود، شرکت را بنا کنیم. اما همانطور که ما شروع به افزایش مقیاس شرکت می کردیم، به سرعت مشخص شد که چنین لجاجتی می تواند منجر سقوط شرکت ما شود. رویکردی که ما برای جمع آوری داده ها در نیویورک انجام دادیم، حقیقتا در مقیاس ملی کار نمی کرد و ما را مجبور کرد زمان زیادی را برای رسیدن به سطح پوشش که ما می خواستیم به مشتریان خود ارائه دهیم، صرف کنیم.

خوشبختانه ما تصمیم گرفتیم که انطباق پیدا کنیم و در نتیجه توانستیم شرکت را از یک ابزار ویژه شهر نیویورک به یک پلت فرم جامع اطلاعاتی که بیش از 49 میلیون ملک را در بیش از 3000 بخش و 20،000 شهر را در سراسر کشور پوشش می داد، گسترش دهیم. اگر ما بر پایبندی به دیدگاه اولیه خود اصرار داشتیم،
این امر هرگز امکان پذیر نبود.

برگرفته از: Business.com