ثبت نام
/
ورود
آه ای زندگی منم که هنوز با همه پوچی از تو لبریزم
سر جانان ندارد هر که او را خوف جان باشد به جان گر
چه کسم من چه کسم من که بسی وسوسه مندم گه از آن س
زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر
ای دوست عتاب را رها کن
همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
یک حمله و یک حمله کآمد شب و تاریکی
ای برده اختیارم تو اختیار مایی
روی تو خوش می نماید آیـــــنه ی ما