ثبت نام
/
ورود
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
دلی از نقشبندی های عشق آزاد می خواهم دلی چون نامه
بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید سری خم
صد قول به یک زمزمه طی می کنم امشب مستی نه به اند
چون زخم تازه دوخته از خون لبالبم ای وای اگر بشکوه
در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود