ثبت نام
/
ورود
میدونم الان وقتش نیست وقت پُست گذاشتن و این حرف
اشک شوق در داستانهای حالگردان صوفیان گاه و
پشت ِعکس ِ کهنهپارهی بدری خانم که از توی اشکاف
داستان_کوتاه روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت
felorNazarii داستان_کوتاه مجلس میهمانی بود پیر
داستان_کوتاه مجلس میهمانی بود پیر مرد از جایش ب
▪️ ششمین سهشنبهی یک اتفاق شنیدنی منتظر ششمین کت
داستان کوناه دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای کی پ
شوکه شدیم! صبوری به خرج دادیم! اما شوکه ماندیم! ت
ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﺭﻭﺯﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﻤﻊ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻧﺒﻨﺪ
#داستان_کوتاه ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﭼﻮﺏ ﺑُﺮﯼ ﺍﺳﺘﺨﺪﺍﻡ ﺷﺪ. ﺭﻭﺯ ﺍ
#داستان_کوتاه مردی در کنار چاه زنی زیبا دید، از