ثبت نام
/
ورود
محدودشده
2 دنبالکننده
تازه ها
آسمان شرحهی نور را میفشاند بر گسترهی شهری که م
ارغوان پنجهی خونین زمین دامنِ صبح بگیر وَز سوارا
چرا که خنده فراموش میشود بهانهی خنده نه ژان کل
سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این
روز ملی خلیج فارس ده اردیبهشت خلیج_فارس ایران
سعدیا غنچه سیراب نگنجد در پوست وقت خوش دید و بخند
گر در طلبت رنجی ما را برسد شاید چون عشق حرم باشد
پیش از آنکه با خود گروس آشنا شوم با شعرهایش او را
نسل ما همیشه مدیونِ وجودِ مبارک شماست سایهتون مس
دیگه نمیدونم اسم این حال و احوالی که اینروزا دا
تا صدای ضجه بلند نشود سکوت معنی ندارد و تا خونی ر
چهارده سال پیش که این عکسو گرفتم به خاطر نور قرمز