آشفته ام اثری از خانوم آرزوبیرانوند

آشفته ام اثری از خانوم آرزوبیرانوند

بیزارم از خود،مثل قابیلی که از هابیل...
اندازه ی فرعون،از موسی،عصا،از نیل...

آشفته ام...آشفته ام....آشفته....آشفته
مثل زمین بعد از صدای صور اسرافیل

یک غربِ وحشی سرب های در فضا پخشم
یک رُم که عاصی می شود از بودن سیسیل

اندازه ی یک قرن آشوبست افکارم
یک هندِ بیزار از سیاست بازیِ چرچیل

من نیچه یی هستم که هرشب ضرب می گیرد
در استخوانش درد را،سمفونی تحلیل

درحال انکار خودم هستم،شبیهم به
یک آسیا در حال حذف نام اسراییل

من دربه در بودم همیشه،روبرویم هم
یک در که می گردیده بر این پاشنه:آشیل

ایرانی ام،خسته ست روحم مثل یک ایران
از بوی خون...از کودتا....از جنگ...از تحمیل

تالار آزادیِّ در غارِ علی صدرم
آزادِ آزادم،ولی قندیل در قندیل

من کودکی هستم درونِ مُرده ی یک مرد
بیزار از درس و کلاسم،خسته از تحصیل

دیریست خنده رفته از من،مثل یک پسته
بی های و هو از عیدها،از کاسه ی آجیل

من گاو امروزم،سگ دیروز،اسبی که
تقویم را بی شوق دارد می دهد تحویل

من چاپ های قرمز تقویم ایرانم
تعطیل در تعطیل در تعطیل در تعطیل...
"

شاعر آرزوبیرانوند