داستان شهاب سنگ ورامین و دکتر وارد آمریکایی چه بود؟

داستان شهاب سنگ ورامین و دکتر وارد آمریکایی چه بود

یکی از اتفاقات عجیب دوران طولانی سلطنت ناصرالدین‌شاه، سقوط شهاب‌سنگی در بهار ۱۲۵۹ خورشیدی حوالی اشتهارد بود.

 

گویا چوپان‌هایی که آن نزدیکی و شاهد سقوط بودند این سنگ پنجاه‌وچند کیلویی را از عمق دو متری زمین بیرون کشیدند و بعد از چند بار دست‌به‌دست‌شدن و با چند واسطه به شاه قاجار هدیه شد. نمی‌دانم چرا، اما شهاب‌سنگی را که در بوغین اشتهارد به زمین خورده بود شهاب‌سنگ ورامین نامیدند و هنوز هم در همه‌ جای دنیا به همین نام شناخته می‌شود و می‌گویند بزرگ‌ترین شهاب‌سنگ در میان حدود ۳۰۰ شهاب‌سنگ ایران است.

 

همان دوران قاجار، چند اروپایی و امریکایی برای دیدن یا بُردن آن به ایران آمدند که یکی از آنان به نام هنری وارد، قطعه‌ای از آن را - با اجازه شاه - بُرید و برداشت. داستان سفرش به ایران و دیدارش با مظفرالدین‌شاه، سال ۱۸۹۹ میلادی (۱۲۷۵ خورشیدی) در چنین روزی در روزنامه امریکایی سان‌فرانسیسکو کال منتشر شد.

 

«پروفسور هنری وارد در حرفه خاص خود به گردآوری شهاب‌سنگ‌ها می‌پردازد. شاید کسب‌وکار جالب توجهی به نظر نرسد اما از آنجا که مسیرهای علم، شیوه‌هایی عجیب و غیر عادی هستند، در این میان راه‌های پروفسور وارد از عجیب‌ترین‌هاست. او گذرراه‌های هفت دریا را درمی‌نوردد تا چیزهایی برای ده‌ها موزه فراهم آورد. او امروز با تکه بُرش‌شده‌ای از شهاب‌سنگ ورامین به کشور بازگشته است. در حدود بیست سال قبل، این شهاب‌سنگ از آسمان به سرزمین شاه ایران فروافتاد و شاه آن را هدیه‌ای از آسمان برای خود می‌دانست. از این‌رو، این شهاب‌سنگ در تمام این مدت در کاخ تهران به همان حالت باقی مانده بود. پروفسور وارد به هنگام ورود به ایران، پس از شش روز سفر خسته‌کننده بر پشت اسب و در جاده‌ای ناهموار، به تهران رسید و بعد از گفت‌وگو با سفیر امریکا، جناب آرتور هاردی و درخواست ایشان از صدراعظم، سرانجام دیدار با شاه شاهان برایش میسر شد.

 

پروفسور وارد در روز باریابی، همراه نگهبانان کاخ از باغی با گل‌های رُز عبور کرده و در تالار تخت‌طاووس به انتظار نشست. مظفرالدین‌شاه بی‌آنکه ملازمی در کنار خودش داشته باشد، ساده و مودبانه و بی‌هیچ خودنمایی با مهمانش دیدار کرد. در جامه ساده آبی‌رنگ شاه با دکمه‌های بسته آن و کلاه پشمین استراخانی که مانند کلاه فینه تُرک‌ها اما بی‌آویز بود، هیچ نشانی از مقام و ثروت شاهانه به چشم نمی‌خورد. البته به جز الماس بزرگی که در جلوی کلاه او قرار داشت. صدراعظم با ترجمه مکالمات آن دو، خطاب به پروفسور اظهار داشت: شاه از دیدار شما خرسند است و می‌گوید راهی طولانی برای دیدار او و ورامین طی کرده‌اید. پروفسور وارد با بیان اینکه هدف او دیدار از ورامین نبوده، درخواست می‌کند به او اجازه داده شود شهاب‌سنگ ورامین را وزن کند و عکسی از آن بگیرد. پروفسور وارد پس از عکسبرداری و بررسی شهاب‌سنگ درخواست می‌کند تکه‌ای از این گنج آسمانی در اختیارش قرار گیرد. تقاضای او در ابتدا موجب شگفتی شده و اصرارش کار را به گفت‌وگویی طولانی میان شاه و وزیر کشانده و در نهایت پروفسور وارد اجازه می‌یابد با اره خود قسمتی از شهاب‌سنگ را برده، با خود داشته باشد.»

 

پروفسور وارد در رشته زیست‌شناسی دانشمند معتبری بود و حتی موسسه‌ای علمی به نام خودش داشت اما بیشتر از آنکه چهره‌ای علمی باشد، تاجر و دلال بود و از موسسه‌اش هم برای همین کار استفاده می‌کرد. به گوشه و کنار دنیا سفر می‌کرد و به جست‌وجوی چیزهایی می‌رفت که دانشگاه‌ها و موزه‌های طبیعی حاضر بودند برایش پولی بپردازند، از فسیل‌های جانوران پیش از تاریخ گرفته تا سنگ‌های خاص. آن قطعه از شهاب‌سنگ ورامین را هم که مفت و مجانی برید و برداشت، به چند قطعه کوچک‌تر تقسیم کرد و به چند موزه تاریخ طبیعی در اروپا و ایالات متحده فروخت!

 

 

 

روزنامه اعتماد