امروز نوزدهم تیرماه عید قربان مصادف با بیست و یکمین سالگرد ...

امروز نوزدهم تیرماه عید قربان مصادف با بیست و یکم
امروز نوزدهم تیرماه عید قربان
مصادف با بیست و یکمین سالگرد درگذشت پدر بزرگوارم،روحش شاد و یادش گرامی🌺🖤🌺
عید قربان بر همه شما عزیزان مبارک و با آرزوی بهترین ها🌺🤲🌺
۲۱ سال پیش در شب۱۹ تیرماه پدرم براثر تصادف با ماشین پیکان یک دانشجوی انترن سال چهارم قلب، به بیمارستان رسول اکرم انتقال داده شد.
این دانشجو ۴۸ ساعت بود که نخوابیده بود
و ماشین پیکانش نیز ۳ سال بود که بیمه نشده بود
وقتی به بیمارستان مراجعه کردم و با این جوان مواجه شدم حتی نگذاشتم آنشب به بازداشتگاه برود
۱۳ شبانه روز پدرم در آی سی یو بستری بود و کارش به جراحی کشید و بالاخره دارفانی را وداع گفت...
صبح روز تحویل گرفتن پیکر پدرم از بیمارستان برای تشییع، دیدم راننده خاطی با یک کیسه که داخل آن سیصد هزارتومان پول بود، در راهرو بیمارستان بامن روبرو شد که مثلا کمک کند پیکر پدرم را از بیمارستان ترخیص کنیم!
به اوگفتم برو خودت رو گول نزن و خودت و آماده کن بعد از چهلم پدرم برای پراخت ۱۴ میلیون تومان دیه
و الان هم اینجا نایست و در مراسم هم شرکت نکن که مبادا باخانواده سوگوارم روبرو شوی و او را روانه خانه اش کردم و رفت...
بعد از چهل روز به خانه من آمد که مثلا تسویه حساب کنیم...
گفتم :
خوب چگونه میخوای ۱۴ میلیون دیه رو پرداخت کنی ؟
گفت :
والا چی بگم !
گفتم:
خوب راحت بگو
گفت :
ماشینم و ۲ میلیون میخرند و ماهی ۹۰ هزار تومان هم از بیمارستان قلب شهید رجایی کمک تحصیلی میگیرم ...
گفتم :
چند سال باید منتظر باشم تا ۱۴ میلیون دیه پاس شود؟
گفت:
والا چی بگم...
گفتم :
پس بیا یک کار دیگه بکنیم ،مگه شما فارغ‌التحصیل شدی نباید دوره طرح بگذرانی؟
وبعد از اتمام دوره طرح مشغول کار در بیمارستان بشوی ؟
و بعد ازظهر ها هم در مطب خود کارکنی؟
گفت :
والا چی بگم...
گفتم :
خوب حتما همین کارو خواهی کرد
گفت :
اگه خدا بخواد بعله
گفتم:
خوب شما یک یادداشت بنویس مبنی براینکه ۱۴ میلیون دیه بدهکار به خانواده پرستویی هستم
وآنرا زیر شیشه میزت بگذارو هر پدری با پسرش
مادری با همسرش و...آمد و مشکل قلبی داشت و استطاعت مالی نداشت او را مداوا، و از آن دیه کسر کن تا ۱۴ میلیون پاس شود اینجوری خوبه؟
حیرت کرده بود و زبانش بند آمده بود
گفتم:
ولی بدون من همیشه در مطبت روبرویت نشسته ام ونگاهت میکنم مبادا یادت بره؟
گفت :
نمیدونم چی بگم زبانم بند اومده !
وبعد از صرف چای منزل ما رو ترک کردو رفت وتا الان حتی یک تماس بامن نگرفت!
ولی امیدوارم حداقل به قولش عمل کرده باشه...
هموطنان عزیزم ،روز و روزگار برهمه شما خوش
هرروزتان عید توام با آرامش
❤️🤲❤️ز

اینستاگرام Parviz Parastouei