و امروز بهار را به سنتِ خودش بدرقه کردیم قدری خاکِ غصه هاما...

و امروز بهار را به سنتِ خودش بدرقه کردیم قدری خاک
و امروز
بهار را به سنتِ خودش بدرقه کردیم...
قدری خاکِ غصه هامان را با مُغار ، شخم زدیم تا ریشه ی شادی جان بگیرد...
قدری فکروخیال را به آخرین بادِ بهار واگذار کردیم تا بپیچد دورِ سرِ اطلسی ها و رازقی ها ، تا احوالمان بوی برگِ گل بهار گیرد.....
قدری خنده درو کردیم...
قدری چای با طعمِ دردِدل نوش کردیم...
قدری گیلاس در باغچه ی کوچکِ کاغذی مان کاشتیم...
قدری بستنی لیموی ایلیو خوردیم و در تار و پودِ پارچه هامان ، عطرِ لیمو کاشتیم...
قدری مُهر ساختیم و
مقادیر بی کرانی مِهر
در سازِ دلِ یکدیگر نواختیم...
امروز
بهار را به سنتِ خودش بدرقه کردیم...
باشد که پشت پایش سبز باشد و مُهرِ خوش خبری و خوش احوالی بکارد پای دفترِ تابستانمان...
القصه که
در بدرقه ی بهار
جای شما خالی بود بسیار...

اینستاگرام لیندا کیانی