وقتی جمشید اسماعیل خانی ازین دنیا رفت من و مهدی صباغی و چند...

وقتی جمشید اسماعیل خانی ازین دنیا رفت من و مهدی ص
وقتی جمشید اسماعیل خانی ازین دنیا رفت. من و مهدی صباغی و چند تا از بروبچه های بازیگر دیگه جلوی مسجد بودیم. تو خیابون نیلوفر . منتظر گوهر .
مهدی خیلی گریه می کرد. پرسیدم تا به حال چند بار مُردی؟ با تعجب نگاه کرد. منظورم را متوجه نشده بود. گفتم روی صحنه تئاتر ، تو فیلم ها و سریال ها چند بار مُردی. یادت نیست؟ گریه اش آرام شده بود. گفت چند بارش رو یادم نیست. بار ها. گفتم جمشید هم چند بار مُرده بود. منم همین طور. ولی هنوز هستیم. یه بار هم تو زندگی می میریم. و بعدش دیگه نخواهیم بود. پس گریه نکن. از کجا که جای بهتری نریم. الان جمشید رفته. سن و سالش از من و تو کمتر بود. مرگ قانون نداره. اگه گریه می کنی، برای خودته. راستی چرا برای خودمان گریه می کنیم؟ وقتی داوود امیری رفت. در مراسم یادبودش، چند کلمه حرف زدم. یاد خاطرات مشترکم با او افتاده بودم. چند تا شو تعریف کردم و این که روز خاک سپاریش خیلی گریه کردم. نمی دونستم برای چی گریه می کنم. گفتم شاید برای تنهایی خودم.تسلیت به خوانواده محترم مهدی. تسلیت به تئاتر و سینما و تلویزیون.
#مهدی_صباغی #داوود_امیری #جمشید_اسماعیل_خانی #مرگ #تنهایی

اینستاگرام رضا کیانیان