وقتی این عکس را می گرفتن من هنوز به دنیا نیومده بودم… تو ن...

وقتی این عکس را می گرفتن  من هنوز به دنیا نیومده
وقتی این عکس را می گرفتن ، من هنوز به دنیا نیومده بودم… تو نشستی توی بغل مامان سوری مثل یک عروسک، چقدر کوچولو و نازی، حدود دو سال بعد من به دنیا اومدم و اون بغل را تصاحب کردم!!! با کلی جیغ و گریه!!! تو از کوچولو و ناز بودن دست کشیدی و یهو شدی خواهربزرگه! اونی که قراره مراقب باشه، نگران زمین خوردن من باشه و حامی بمونه تا ابد… تو بزرگ شدی و شدی یه کوه که تکیه گاه باشه… من زمین خوردم ، بزرگ شدم ، قد کشیدم، اما همیشه دستای تو درست سروقت سر رسیدن و منو از زمین بلند کردن، زانو های خاکیمو تکوندن و زدن روی شونه هام و گفتن: نترس… برو جلو… من هستم… و من نترسیدم و رفتم جلو …. من به سروقت رسیدن دستهای تو ایمان دارم و این یکی از لذت بخش ترین حس های دنیاست که فقط خواهرهای کوچیک حسش می کنن… تو برای من اونی هستی که هیچ وقت… هیچ وقت … هیچ وقت دیر نرسید…. خییییییلی دوست دارم طلایی… تولدت مباااارک

اینستاگرام نگین معتضدی