میدونم الان وقتش نیست وقت پُست گذاشتن و این حرفهارو زدن ا...
..
میدونم الان وقتش نیست.
وقت پُست گذاشتن و این حرفهارو زدن. اما باید بگم اینهارو وگرنه خفه میشم. قبل خواب گوشی رو گذاشتم کنار برای کلاس سهشنبهها با استاد پوری باید این کتاب رو میخوندم. چندسال پیش خونده بودم، خواستم دوباره مروری بکنم برای کلاس. قصهی اول "سپرده به زمین" پاراگرافهای آخر صفحهی ده ... اشکم بند نمیاد.
توی قصه یک بچه رو زیر پل مُرده و باد کرده پیدا میکنن. ملیحه (خانم مسن قصه) وقتی با طاهر همسرش میرن بهداری به دکتر یاوری میگن اگر کس و کار این بچه پیدا نشد که اون رو دفن کنه میشه بدین به ما که دفنش کنیم؟
بعد شاید بتونیم دوستش داشته باشیم.
فقط یک تصویر اومد جلوی چشمم. خبرهای این روزها. نوزاد توی کیسهی سیاه و هزاران نوزاد رها شده توی شهر.
که چندتا ملیحه و طاهر میخوان دوستشون داشته باشن.
دارم خفه میشم. داریم خفه میشیم.
.
#یوزپلنگانی_که_با_من_دویده_اند
#بیژن_نجدی #نوزاد #نوزاد_رها_شده #کتاب #داستان_کوتاه
اینستاگرام دنیا مدنی
میدونم الان وقتش نیست.
وقت پُست گذاشتن و این حرفهارو زدن. اما باید بگم اینهارو وگرنه خفه میشم. قبل خواب گوشی رو گذاشتم کنار برای کلاس سهشنبهها با استاد پوری باید این کتاب رو میخوندم. چندسال پیش خونده بودم، خواستم دوباره مروری بکنم برای کلاس. قصهی اول "سپرده به زمین" پاراگرافهای آخر صفحهی ده ... اشکم بند نمیاد.
توی قصه یک بچه رو زیر پل مُرده و باد کرده پیدا میکنن. ملیحه (خانم مسن قصه) وقتی با طاهر همسرش میرن بهداری به دکتر یاوری میگن اگر کس و کار این بچه پیدا نشد که اون رو دفن کنه میشه بدین به ما که دفنش کنیم؟
بعد شاید بتونیم دوستش داشته باشیم.
فقط یک تصویر اومد جلوی چشمم. خبرهای این روزها. نوزاد توی کیسهی سیاه و هزاران نوزاد رها شده توی شهر.
که چندتا ملیحه و طاهر میخوان دوستشون داشته باشن.
دارم خفه میشم. داریم خفه میشیم.
.
#یوزپلنگانی_که_با_من_دویده_اند
#بیژن_نجدی #نوزاد #نوزاد_رها_شده #کتاب #داستان_کوتاه
اینستاگرام دنیا مدنی