ایران در زبان فارسی به چه معناست؟
اسامی کشورهای جهان هر کدام معنای خاصی در زبان مردم آن کشور دارند.
مثلا افغانستان به معنای سرزمین افغان هاست. یا پاکستان به معنای سرزمین مردم پاک. آمریکا از نام امریگو وسپوچی (Amerigo Vespucci)، کاشف و نقشه کش ایتالیایی که پنج سال پس از کریستوف کلمب سفرش را به سوی آمریکا آغاز کرد، برگرفته شده است.
در میان کشورهای جهان، شاید قدیمی ترین کشور، کشور ما ایران باشد. با این حال بسیاری از ما معنای این نام زیبا را نمیدانیم.
ایران به چه معناست؟
پاسخ شما به تاپیک
پاسخ های بیشتر
کهکشان ایران من
50 دنبال کننده
دیدگاه خودتان را در مورد این اثر بنویسید
00:44:56 1401/03/10
واژه ایران در فارسی باستان (Airya) و در فارسی میانه به شکل اران (Erān) بوده، و برگرفته از شکل قدیمی Airya Nama و به معنای سرزمین مردمان اصیل است. و نیز در زبان سنسکریت اریه (Ariya) به معنی سرور و مهتر و آریکه (Aryaka) به معنی مَردِ شایستهٔ بزرگداشت و حرمت است و آریایی بهزبان اوستایی ائیرین (Airyana) و بهزبان پهلوی و فارسی دری ایر خوانده میشود و ایرج بهزبان آریایی Arya است.
ایر در واژه بهمعنی آزاده و جمع آن ایران بهمعنی آزادگان است. نام ایران در لغت به معنی سرزمین آریاییان است و مدتها قبل از اسلـام نیز نام محلی آن نیز ایران، اران، یا ایرانشهر بود.
البته از ۶۰۰ سال پیش از میلـاد تا ۱۹۳۵ در عرصه بینالمللی با نام پرشیا شناخته میشد که در سال ۱۹۳۵ با درخواست رسمی رضاشاه پهلوی همان نام بومی کشور (ایران) در عرصه بین الملل هم مورد کاربرد قرار گرفت.
نام پرشیاً همچنان در زبانهای اروپایی به دلیل سابقه تاریخی - فرهنگی اش مصطلح است اما در اخبار سیاسی بیشتر از نام ایران استفاده میشود.
اما بعضی قائلند که این واژه بعد از حمله مغول به ایران دوباره احیا شده است، و علت اینکه چرا مغولان چنین کردند و واژه ایران را دوباره از نو زنده گردانیدند به روابط خصمانه «چهار اولوس» یا «اولوس اربعه» برمیگردد که اگر بصورت مختصراً ایضاح گردد چنین است :
بعد از تسخیر ایران توسط مغولان و بعد از مرگ چنگیزخان امپراتوری عظیم چنگیزی بین چهار نفر از خاندان او تقسیم گردید که به این چهار خاندان چهار اولوس یعنی ملت میگفتند. چهار اولوس حاکم چنین بودند:
۱- اولوس ایلخانان در ایران که نوادگان هلاکوخان بودند.
۲- اولوس جغتای در ماورالنهر که نوادگان جغتای بودند.
۳- اولوس قیزیل اوردو در روسیه که نوادگان جوجیخان بودند.
۴- اولوس قوبلای خان در چین که نوادگان قوبلای قاان بودند.
چون این چهار اولوس به رقابت هم برخاستند اولوس ایلخانان که نوادگان هلاکوخان بودند دشمنان خود را که اولوس جغتای در ماورالنهر بودند و محل قدیمی ترکان یعنی «توران» محسوب میشد تورانی و خود را چون ساکن ایران بودند «ایرانی» نامیدند تا از نظر ایرانیان خود را «مدافع ایران» جلوه داده و دشمنان را «عوام فریبانه» توران نامیدند تا از جنگ قدیمی ایران و توران – که به زعم ایرانیان- اکثراً پیروز بودند!!- بهرهبرداری تاکتیکی و تبلیغاتی کنند. به همین جهت است که ناگهان بین نویسندگان دوره ایلخانی واژه ایران و توران از نو زنده گردید و در بوق و کرنای تبلیغاتی ایلخانی دمیده میشد.
نویسندگان دوره مغول همچون رشیدالدین فضل الله در جامعالتواریخ، جوینی در جهانگشای جوینی، وصافالحضره در تاریخ وصاف، ناصرالدین منشی در سمطالعلی للحضرهاللعیا در پی اختلافات دو خاندان مغولی ایلخانی و جغتای خود را «ایرانی» و دشمن خاندان خود را «تورانی» نامیدند و به پیروی از آنها نیز نویسندگان عرب در مصر که در تحت حاکمیت ترکان مملوک میزیستند سرزمین ایلخانان را «مملکهالایرانیین» نامیدند که یکی از مهمترین نویسندگان این دوره شهابالدین احمد بن فضل الله عمری (۷۰۰ – ۷۴۹) است که در کتابش بنام «مسالکالابصار فی ممالکالامصار» به صراحت از کشور تحت فرمان ایلخانان مغول با نام «مملکهالایرانین» نام میبرد(ترجمه مختصرالدول، ابن عبری، ترجمه دکتر محمدعلی تاجپور- دکتر حشمتالله ریاضی، انتشارات اطلاعات ، تهران، ۱۳۶۴، ص ۱۶۰) بدین ترتیب در اثر اختلاف دو خاندان جغتایی و هلاکویی که یکی در این سوی جیحون و یکی در آنسوی جیحون حاکمیت داشتند دو نام اسطورهای احیا گردیده که نام توران بعدها از روی آسیای میانه برداشته شده و نام ایران تا به امروز بر این سرزمین باقی ماند.
0 پسند
20:36:17 1401/03/09
واژه ایران در داخلِ کشور، دارای پیشینهیِ کاربردی و تاریخی است و در غرب از واژه پرشیا استفادهمیشدهاست. واژه ایران از واژه پهلوی ایران (با یای مجهول، پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭫𐭠𐭭) و پارتی آریان (پارتی کتیبهای: 𐭀𐭓𐭉𐭀𐭍) آمدهاست. این واژه در لغت به معنای «ایرانیان» است. استفاده از آن نیز دستکم به حدود هزاره یکم پیش از میلاد بازمیگردد و از آن برای اشاره به مردم ایران به کار میرفت و استفاده از آن برای اشاره به یک سرزمین جغرافیایی و یک واحد سیاسی، از سده سوم میلادی و دوره شاپور یکم آغاز شد. «انیران» متضاد این واژه و به معنای ناایرانی است.
گرچه استفاده از «ایرانی» به دوران اوستایی بازمیگردد، اما نخستین استفاده از شکل کنونی آن در سنگنبشته نقشرستم اردشیر یکم ساسانی دیده شدهاست. شاپور یکم، فرزند و جانشین اردشیر، پس از گسترش مرزهای شاهنشاهی و فتح سرزمینهای غیرایرانی، خود را «شاهنشاه ایرانیان و انیرانیان» خواند که این عناوین تا سقوط شاهنشاهی ساسانی توسط تمام جانشینان او بهکار رفت.
کتیبهی سهزبانهی(پهلوی ساسانی، اشکانی و یونانی) روی اسب اردشیر اول ساسانی در کتیبهای در نقش رستم که نوشتهاست:این است پیکر مزداپرست، خداوندگار اردشیر، شاه شاهان ایران، که نژاد از ایزدان دارد، پسر خداوندگار بابک، شاه.»
با وجود اینکه ایران در ادبیات ساسانی به مردمان ایرانی اشاره دارد، در همان نوشتههای نخستین ساسانی از آن بهعنوان یک نام جغرافیایی نیز استفاده شدهاست. در سنگنوشته شاپور یکم بر کعبه زرتشت، وی شاهنشاهی خود را به دو بخش «ایران» و «انیران» تقسیم کردهاست. همچنین شاپور یکم شاهنشاهی خود را «ایرانشهر» (پهلوی کتیبهای: 𐭠𐭩𐭥𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩، کتابی: Eranshahr.svg، پارتی کتیبهای: 𐭀𐭓𐭉𐭀𐭍𐭇𐭔𐭕𐭓 لاتیننویسی: Ērānshahr) نامیده که تمام قلمروی او، صرف نظر از ایرانی بودن یا نبودن، را شامل میشدهاست.
کتیبهی شاپور یکم در کعبه زرتشت(مذکور در بند پیشین) که در آن، سرزمین شاپور، ایران و ایرانشهر خواندهشدهاست.
در یک سنگنبشته که سیسال پس از شاپور که توسط کرتیر حک شدهاست، واژه «انیرانشهر» (𐭠𐭭𐭩𐭥𐭠𐭭𐭱𐭲𐭥𐭩) نیز به چشم میخورد؛ درحالی که شاپور ارمنستان و قفقاز را بخشی از «ایران» قلمداد کرده بود، کرتیر آن سرزمینها را در «انیران» دستهبندی کردهاست که دلیل آن میتواند زرتشتی نبودن این سرزمینها باشد. در کتابچه متأخر «شهرستانهای ایرانشهر»، شمال آفریقا و عربستان که در دوران پسین توسط شاهنشاهان ساسانی فتح شده بودند نیز بخشی از ایرانشهر به حساب آمدهاند.
ضمنِ وجودِ هر دو واژهی ایران و انیران در نوشتههای مانی، واژه "ایران" در زمان ساسانیان را میتوان در نامِ اشخاصی مانند "ایرانگُشنَسپ" و یا شهرهایی مانند Ērān-xwarrah-šābuhr، بهمعنای شکوهِ ایرانِ شاپور نیز دید.
«ایران آمارگر»، «ایران دبیربِد»(دیواندار) «ایران سپاهبد»(ارتشبدِ لشگر)، «ایران هَمبارَگبِد»(سرپرست انبار)، «ایران درستبِد»(جراح)، از جمله مناصبی هستند که نام ایران در آنها به کار رفتهاست.
از آنجایی که ایرانشهر در نوشتههای پیشاساسانی پیدا نشدهاست، تاریخدانان اینگونه برداشت میکنند که این مسئله یکی از ابتکارات ساسانیان بودهاست. در نگارش یونانی سنگنبشته سه زبانه شاپور یکم، «شهر» که به معنای «شاهنشاهی» (امپراتوری) است، ethnous ترجمه شده که در یونانی باستان به معنای «ملت» بهکار میرود. هرچند، ایده یک ملت ایرانی برای یونانیان مسئله تازهای نبود. هردوت، تاریخنگار معروف یونانی در تواریخ خود مینویسد که «مادها را Arioi(آریایی) مینامند» که این مرتبط(و چه بسا یکسان طبق ساختار آواییِ زبان یونانی) با واژه «ایرانی» است.
ایرانیانِ پساهخامنشی، واژه ایران را به هخامنشیان نیز نسبتدادند. برای نمونه، ارداویرافنامه در شرحِ حمله اسکندر مقدونی به ایران، لفظ ایران را برای هخامنشیان بهکار بردهاست.
استرابون در سده یکم پیش از میلاد، به نوشتههای اراتوستن، از نویسندگان یونانی معاصر اسکندر، ارجاع میدهد که «در سرزمینهای شمال سند، آریانا گستردهاست که شامل بخشهایی از پارس، ماد، بلخ و سغد میشود؛ زیرا این مردمان همگی به زبانی تقریباً یکسان صحبت میکنند.» داماسکیوس از اودموس رودسی نقل میکند که «مغها و همه آنها تبار ایرانی (áreion) دارند.» دیودور سیسیلی، تاریخنگار هم عصر سزار و آگوستوس، زرتشت را یکی از ایرانیها (Arianoi) توصیف میکند.
0 پسند
20:28:19 1401/03/09
در فروردین سال ۱۳۱۴ خورشیدی طبق بخشنامه وزارت امور خارجه و تقاضای دولت وقت، نام رسمی ایران به جای پرس، پرشیا و... برای کشور ما انتخاب شد. در مغرب زمین از قرون وسطی، ایران به نام هایی از قبیل پرس (فرانسوی)، پرشیا (انگلیسی)، پرسیس (یونانی) نامیده شده است. نامی که امروز به آن «ایران» گفته می شود، بیش از ۶۰۰ سال پیش «اران» (Eran) تلفظ می شد.
سعید نفیسی در دی ماه ۱۳۱۳ نام ایران را به جای «پرشیا» پیشنهاد کرد. این نامگذاری در آغاز مخالفانی نیز داشت و بر این باور بودند که در «پرشیا» فرهنگ و تمدنی نهفته است که نمی توان آن را حذف کرد و شناخته شده و بین المللی نیز هست؛ اما حامیان نامگذاری ایران، اعتقاد داشتند که واژه ایران بسیار کهن و بر اقتدار سیاسی کشور می افزاید.
چه شد که «پرشیا» را «ایران» نامیدند؟
«واژه ایران»، بسیار کهن و قبل از آمدن آریایی ها به سرزمینمان اطلاق می شد و نامی تازه و ساخته و پرداخته نیست. پروفسور آرتور اپهام پوپ (۱۹۶۹ – ۱۸۸۱ میلادی) ایران شناس مشهور امریکایی در کتاب «شاهکارهای هنر ایران» که در سال ۱۳۳۸ توسط دکتر پرویز خانلری به زبان فارسی ترجمه شده است، می نویسد: «کلمه ایران به فلات و توابع جغرافیایی آن حتی در هزاره پیش از آمدن آریاییان نیز اطلاق می شود.»
واژه ایران از دو قسمت ترکیب شده است؛ بخش نخست به معنی اصیل، نجیب، آزاده و شریف و بخش دوم به معنی سرزمین یا جا و مکان است.
در شاهنامه فردوسی بارها کلمه ایران به کار رفته است. ده ها بار ترکیباتی نظیر بزرگان ایران، بر و بوم ایران، ایران و توران، ایران و روم، ایران زمین، شهر ایران، ایران و انیران و نیز بیش از ۳۵۰ بار ایرانی و ایرانیان.
چه شد که «پرشیا» را «ایران» نامیدند؟
معنی واژه ایران سرزمین آزادگان است. فردوسی در شاهنامه درباره خوی آزادگان (ایرانیان) چنین می سراید؛
تو با دشمن ار خوب گفتی رواست / از آزادگان خوب گفتن سزاست
دکتر محمد معین (۱۲۹۳ – ۱۳۵۰) ادیب و سخنور نامی ایران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد: «اصل و ریشه Arya هر چه باشد، این قدر واضح است که این کلمه به تداعی معانی بسیار را به خاطر می آورد. مللی که متعلق به بخش خاوری هند و اروپاییان بودند، خود را بدین نام مفتخر می دانستند. آرین Aryan از واژه آریا Arya مشتق است. اجداد مشترک ملل هند و ایران خود را بدان نام معرفی می کردند. واژه ایران، خود از همین ریشه آمده است.»
دکتر بهرام فره وشی (۱۳۰۴ – ۱۳۷۱) ایران شناس و استاد پیشین دانشگاه تهران در خصوص ریشه واژه ایران می نویسد: «ایران در زبان اوستایی به صورت ائیریه Airya و در زبان فارسی باستان اریه Ariya آمده است. در اوستا هم نام قومی ایرانی به معنی شریف و نجیب و اصیل است. این واژه در زبان ایرلندی کهن هم به همین معنی است. قسمت اول کلمه ایرلند Ir – Land به معنی نجیب و شریف و قسمت دوم آن به معنی سرزمین است. ایرلند به معنی سرزمین نجباست.»
باشگاه خبرنگاران جوان
0 پسند
20:25:30 1401/03/09
معنای نام ایران برگرفته از لغتنامه دهخدا
ایران . (اِخ ) پهلوی ، «اِران » . به کشور ایران در عهد ساسانی «اران شتر» میگفتند. در عصر هخامنشی ایی ریا نام قوم ایرانی بود و این کلمه را نام قوم اُسِّت ِ قفقاز بصور «ایرون »، «ایرو» و «ایر» بخود اطلاق کرده اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کلمات آریا، آریائیان و ایران و امثال آن که در زبان باقی مانده از این کلمه گرفته شده است . فلات (نجد) وسیعی است در آسیای جنوب غربی که شامل قفقازیه و ترکستان و افغانستان و ایران کنونی میشود. مساحت این فلات را 2600000 کیلومتر مربع نوشته اند. پیش از مهاجرت آریاییان ایران به این سرزمین اقوامی از نژادهای متفاوت با تمدن های مشابه در آن می زیستند که اطلاع محدودی از آنان در دست است . از میان این اقوام ، عیلامیان تمدنی قابل توجه داشته اند که از حدود چهار هزار سال پیش از میلاد مسیح شروع می شد. در اواسط هزاره ٔ دوم پیش از میلاد مسیح ، طوایفی از نژاد سفیدپوست از راه جیحون و کوههای قفقازیه به داخله ٔ نجد ایران روی آوردند، این قبایل شعبه ای از نژاد سپیدپوست هند و اروپایی بودند که نزدیک سه هزار سال پیش از میلاد مسیح از هم نژادان خود جداشده بودند و به آسیای مرکزی مهاجرت کردند و دسته ای از آنها هم ظاهراً در ناحیه ای نزدیک دریای خوارزم که در اوستا ایرن واجه (ایران ویج ) نامیده شده است بسربردند، مجموع این اقوام بدو دسته ٔ اصلی منقسم می شدند، دسته ای که خود از چند شعبه ٔ زورمند تشکیل می شد «سَک َ» و دسته ٔ دیگر که متمدن تر از دسته ٔ نخستین بود «اَرِی » نامیده می شدند. دسته ای از این قبایل که خود را اَرِی َ یعنی شجاع و شریف می نامیدند کم کم بر دره ٔ سند و قسمتی از اراضی هندوستان مسلط شدند و آنها را «اری ورت » خواندند، شعبه ٔ دیگر که اُیری و اَیرین خوانده شده اند، در نجد ایران سکونت گرفتند :
که ایران بهشت است یا بوستان
همی بوی مشک آید از دوستان .
فردوسی .
مزن زشت بیغاره ز ایران زمین
که یک شهر ازآن به ز ماچین و چین .
اسدی .
همه عالم تن است و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.
نظامی .
و همین سرزمین است که بعدها در مآخذ تاریخی و جغرافیایی قدیم ایرانشهرمملکت ایران بکار رفته است . در مغرب زمین از قرون وسطی به نامهایی از قبیل پرس (به لهجه ٔ فرانسوی ) و پرشا (به لهجه ٔ انگلیسی ) مقتبس از لفظ پرسیس که نام یونانی قسمتی از ایران (کما بیش مطابق فارس ) بوده برمیخوریم ولی در سال 1935 م . بر طبق تقاضای دولت ایران بجای پرس ، پرشا و غیره کلمه ٔ ایران پذیرفته شده است و نام این کشور به ایران تبدیل گردید. کشور ایران اکنون 1654000کیلومتر مربع وسعت دارد.از سمت شمال به ترکمنستان شوروی و بحر خزر و آذربایجان شوروی و ارمنستان شوروی و از طرف غرب به ترکیه وعراق و از سمت شرق به خاک شوروی و افغانستان و پاکستان و از طرف جنوب به دریای عمان و خلیج فارس محدود است . فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای جنوب شرقی آن در حدود 2250 کیلومتر است . نصف خاک ایران کوهستانی و یک ربع آن بیابان است . کشورهای مجاور این کشور از سمت شمال روسیه ٔ شوروی ، از مشرق افغانستان و پاکستان و از مغرب ترکیه و عراق عرب است . این کشور بین مدارات 25 درجه عرض شمالی و سی و نه درجه و 45 دقیقه عرض شمالی و نصف النهار 44 درجه طول شرقی و 63 درجه و 5 دقیقه طول شرقی واقع است ، فاصله ٔ منتهای شمال غربی ایران تا منتهای شرقی جنوب آن حدود 2250 کیلومتر است . از جزایر ایران در خلیج فارس (تقریباً از غرب به شرق )، خارکو، خارک ، مجمع الجزایر بحرین ، شیخ شعیب ، هندورابی ، کیش ، سیری ، ابوموسی ، تنب کوچک ، تنب بزرگ ، قشم ، هنگام ، لارک و هرمز را میتوان نام برد. مرزهای ایران در طی تاریخ دراز این کشور بارها تغییر یافته است . در اوج اقتدار از دوران هخامنشیان ، امپراطوری ایران از رود سند تا دریای اژه و رود نیل و از سیحون و دریای خزر و جبال قفقاز و دریای سیاه تا خلیج فارس و بحر عمان ممتد بود. در طی قرون متمادی گاه بروسعت این کشور افزوده شده و گاه اراضی آن بدست اجانب افتاده است و پس از استیلای عرب استقلال ایران از بین رفت و این سرزمین جزء امپراطوری وسیع اسلام گردید. تا آنکه در اوان قرن سوم هجری سلسله هایی مانند طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، آل بویه ، غزنویان ، آل زیار در استقرار حکومت ایرانی در ایران کوشیدند و رفته رفته کشور ایران را از سلطه ٔ حکام عرب بیرون آوردند و درحقیقت با تشکیل سلسله ٔ طاهریان که در سال 207 هَ . ق . در خراسان استقرار یافت دوران تسلط عرب در ایران به سر رسید و ایران توانست استقلال قومی خود را بدست آورد و بار دیگر تاریخی خاص داشته باشد. ایران کنونی در عهد صفوی تشکیل شد و وحدت ملی و سیاسی یافت .
0 پسند
14:50:42 1401/03/08
ایران به معنی سرزمین مردم آریایی است. یعنی سرزمین مردمی که نژاد آریایی دارند.
1 پسند