مثل هر روز رفته بودم برای خونه ای که بدون تو رنگی نداشت یه ...

مثل هر روز رفته بودم برای خونه ای که بدون تو رنگی
مثل هر روز رفته بودم برای خونه ای که بدون تو رنگی نداشت یه چیزی بخرم ، توی هر گلبرگ خوش رنگی که نگاه می کردم خوش رنگی عشقمونو می دیدم ….
یه بوی آشنایی اونجا حس کردم که بوی خاک و گل و این چیزا نبود ، بوی عطر دست ریزی بود که برای تولدش خریده بودم …
جرات سر چرخوندن نداشتم ، گوشمو تیز کردم صدای خودش بود … بهش نگاه کردم ، سنگینی نگاه کسی رو حس می کرد ، نگاهم کرد ، دستشو گرفت از اونجا رفتن . غریبه بودیم انگار یه آدم دیگه بود دیگه دوسش نداشتم …
پ.ن۱:نوشته ای که خوندید برای من اتفاق نیوفتاده ولی عکسم رو که دیدم همچین چیزی به ذهنم رسید 🥲💔
پ.ن۲: سیزده تون بدر🌿

اینستاگرام Tarlan 🦋