نقد فیلم ماشین مرا بران (Drive My Car)

نقد فیلم ماشین مرا بران (Drive My Car) موراکامی یکی از مشهورترین نویسندگان تاریخ ژاپن به شمار می‌رود. نویسنده‌ای که آثار فراوانی را به چاپ رسانده و محبوبیت بسیاری نزد علاقه‌مندان کتاب دارد. قصه‌های موراکامی که ساختاری انسانی دارند، اغلب به حدی در شخصیت‌پردازی دچار پیچیدگی می‌شوند که اقتباس سینمایی از آن‌ها امری غیرممکن جلوه می‌کند. بااین‌حال در سال‌های اخیر اقتباس‌های موفقی از آثار او در سینما انجام شده و در جدیدترین مورد، فیلم ماشین مرا بران (Drive My Car) با اقتباس از رمان کوتاهی به همین نام ساخته شده است. داستان فیلم درباره زوج نویسنده‌ای است که عاشق یکدیگر هستند و عادت‌های خاصی برای حفظ عشق و زندگی روزمره‌شان دارند. اما با مرگ زن، زندگی کافوکو (هیدتوشی نیشیجیما) با یک بحران مواجه می‌شود. حالا کافوکو قرار است تئاتری را به روی صحنه ببرد و یکی از بازیگرانی که برای حضور در نمایش او خود را معرفی کرده، تاکاتسوکی (ماساکی اوکادا) است که قبلاً با همسر کافوکو رابطه داشته و... «Drive My Car» مانند اغلب نوشته‌های موراکامی، درباره تنش‌های درونی انسان است. تنش‌هایی که شاید به‌ندرت شکل بیرونی آن قابل رویت باشد. هاماگوچی، کارگردان فیلم «ماشین مرا بران» با تسلط کامل به متن موراکامی، توانسته نسخه خود از رمان کوتاه این نویسنده را به سینما بیاورد. اقتباس سینمایی از رمان «ماشین مرا بران» با تفاوت‌هایی در روایت مواجه شده است. در رمان کوتاه موراکامی، به رابطه میان کافوکو و راننده پرداخته می‌شود و از پرداخت به جزئیات فرعی خودداری شده است اما در نسخه سینمایی خرده پی‌رنگ‌های دیگری نیز وجود دارند. قصه‌های فرعی (مانند اجرای نمایشی دایی وانیا از چخوف) که به‌خوبی و با تسلط به قصه اصلی اضافه شده‌اند تا این بار به زبان سینما، به شخصیت‌پردازی کمک کنند. مسیری که هاماگوچی برای روایت قصه انتخاب کرده، تفاوت آشکاری با نوشته موراکامی دارد. زمان نزدیک به 3 ساعته فیلم در تضاد کامل با رمان کوتاه موراکامی است. در اقتباس سینمایی تا جایی که امکان داشته سعی شده بُرشی از زندگی عادی انسان‌ها به تصویر کشیده شود تا تماشاگر به درک کاملی از شخصیت‌ها برسد. «ماشین مرا بران» عجله‌ای برای اینکه به سراغ قصه‌اش برود ندارد. آدم‌های قصه را به گوشه‌وکنار شهر می‌برد تا در خلوت به گوشه‌ای خیره شوند و دیالوگ‌های روزمره‌شان را تکرار کنند تا در نهایت در میان همین روزمرگی‌ها، کنجکاوی شکل بگیرد و مسیر این کنجکاوی به رستگاری منتهی شود. فیلم با سکانسی تأثیرگذار از کافوکو و همسرش در بستر آغاز می‌شود. جایی که بخشی از یک زندگی را می‌بینیم. ظاهراً آرامشی حکم‌فرماست و نویسنده‌ای که نوشته‌هایش در هنگام هم‌آغوشی با همسر به او الهام می‌شود. شاید در نگاه اول عجیب به نظر برسد اما این روش برای زنده ماندن خلاقیت و عشق میان کافوکو و همسرش ضروری است و تاکید هاماگوچی نیز بر حفظ همین تضادها در زندگی است که در طول فیلم نیز بارهاوبارها بر آن تاکید می‌شود. در بخشی از فیلم، کافوکو به خانه بازیگرش می‌شود و با حقیقتی خاص مواجه می‌شود. اینکه آن زوج هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند و حتی از نظر ارتباط کلامی با یکدیگر نیز روش متفاوتی را پیش گرفته‌اند. جایی که نه ملیت متفاوت توانسته تأثیری بر تداوم عشق داشته باشد و نه توانایی‌های محدود فیزیکی. آن دو یکدیگر را دقیقاً همان‌طور که مرد می‌گوید: «عشق در نگاه اول بوده» پذیرفته‌اند و حالا تمام آن تضادها خود تبدیل به دلیل مهمی برای تداوم عشق گردیده است. «ماشین مرا بران» در نیمه میانی، اثری بسیار پُر حوصله است به‌طوری‌که می‌تواند برای تماشاگر بی‌حوصله امروز سینما یک دردسر بزرگ باشد. اما این زمان به‌درستی در طول فیلم توجیه می‌شود تا ما با روزمرگی‌های زندگی همانند آنچه که کافوکو، راننده و دیگر شخصیت‌ها تجربه می‌کنند مواجه شویم. بخش میانی فیلم می‌توانست در برگیرنده تنش‌های درام نیز باشد. جایی که در پرده اول شخصیت‌های محکمی ساخته شده و حال در پرده دوم نوبت شکستن و به چالش کشیدن آن‌هاست. اما فیلم از این که شخصیت‌هایش را وارد یک چالش کند طفره می‌رود و حتی تنش‌های قابل‌انتظار بین کافوکو و تاکاتسوکی نیز تبدیل به یک گفتگوی انسانی درباره درک درونیات انسانی می‌شود. جایی که سکانس درخشان گفتگوی این دو در ماشین و اشاره به همسر درگذشته کافوکو به درک بیشتر تماشاگر از این شخصیت منجر می‌شود. در پرده سوم اما فیلم شکستن و برخاستن را وارد درام می‌کند. جایی که شخصیت‌های درون‌گرای راننده و کافوکو سرانجام وجه بیرونی پیدا کرده و به سرنوشتی مشابه اشاره می‌کنند. دو شخصیتی که هر دو درگیر موقعیت‌های عجیب و متضادی در زندگی بوده‌اند که در نگاه عادی جامعه شاید امری پذیرفته محسوب می‌شده اما آنچه که سبب رضایت درونی آن‌ها شده، دقیقاً همان بخش عجیب، نامتعارف و حتی زننده بود. ازاین‌جهت است که راننده در دیالوگی جذاب می‌گوید: «کتک می‌خوردم اما لحظه‌ای که کتک می‌خوردم واقعی بود، به همین دلیل دوستش داشتم!». البته می‌توان گفت که «ماشین مرا بران» در بخشی‌هایی از روایت جذاب خود نیز دچار شبه اشتباه شده است. بخشی از این اشتباه همان‌طور که اشاره شد، می‌توان به میانه فیلم وارد دانست که در آن آرامش جایگزین چالش شده است. این مسیر اگرچه تبدیل به نقطه‌ضعف فیلم نمی‌شود و در نهایت مسیر قصه به‌درستی طی می‌شود، اما می‌توان گفت که انفجار نهایی دو شخصیت فیلم زمانی می‌دهد که مقدمه‌چینی دقیقی برای آن صورت نگرفته است. سفر آن دو و رسیدن به رستگاری که در تمام طول فیلم در تلاش برای مقابله با آن بودند، نیازمند پشت سر گذاشتن چالشی بود که بتواند مسیر رسیدن به این رستگاری را هموار کند که متأسفانه این روند با ضعف نسبی همراه بوده است. فیلم ژاپنی «Drive My Car» در بخش‌های فنی نیز درخشان است. از نورپردازی‌های عالی فیلم (مخصوصاً در سکانس ابتدایی) گرفته تا بازی بازیگران، اثر جدید هاماگوچی اثری یکدست به شمار می‌رود. هیدتوشی نیشیجیما، ستاره فیلم به شمار می‌رود که مخصوصاً سکوت و نگاه‌های او به‌راحتی می‌تواند اسرار پرتلاطم درونی او را آشکار سازد. توکو میورا، دیگر ستاره فیلم به شمار می‌رود که چهره سرد و بدون لبخند او تبلوری از گذشته سخت و خشنش بوده است. «Drive My Car» درامی محکم و تأثیرگذار با اقتباس از رمان یکی از بهترین نویسندگان جهان به شمار می‌رود. «ماشین مرا بران» تماشاگر را با افکاری متلاطم و علامت تردیدهای فراوان به حال خود رها می‌کند تا در خلوت به زندگی خود رجوع کند و عشق را با تعریفی متفاوت بررسی کند و بیشتر درباره گفتگو و حس واقعی فکر کند. مهم نیست که مانند کافوکو به روشی عجیب دیالوگ‌های نمایشتان را در ماشین حفظ کنید و یا در حال ارتباط عاطفی با شریک زندگی‌تان به شما برای نوشتن متن الهام شود؛ تمام این عجایب می‌تواند بُرشی از زندگی و عشق باشد که دلیل شما برای ادامه زندگی یا کشیدن رنجی ابدی باشد!       منتقد: میثم کریمی این مطلب به‌صورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می‌گردد. برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید مووی مگ #نقد_فیلم_خارجی #سینما #نقد_فیلم