ممیزی، نمودی از تقابل جریانی است/ ممیزی به ابزاری برای اتها...

ممیزی، نمودی از تقابل جریانی است/ ممیزی به ابزاری برای اتهام‌زنی تبدیل شده / آموزش داستان‌نویسی رها شده گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو؛ محمدرضا اسماعیلی؛ نمی‌نویسم و به دنبال شغل جدید خواهم رفت؛ مضمون آخرین پست‌های اینستاگرام جواد موگویی بود؛ پژوهشگر حوزه‌ی تاریخ که به گفته خودش بیشتر عمر کاری‌اش را صرف رفع آثار توقیف شده از ممیزی کرده. ممیزی در حوزه نشر مسئله‌ای است که نه حل شده و نه تبیین بلکه محل مناقشه‌ای میان جریان‌های ادبی و سیاسی بوده و هیچ تلاشی هم در رفع این مشکلات دیده نمی‌شود؛ در همین راستا با احمد شاکری ، نویسنده و منتقد ادبی به گفتگو نشستیم. خبرگزاری دانشجو: چه موضوعاتی بر ممیزی به عنوان پرحاشیه‌ترین مسئله حوزه نشر در همه این سال‌ها موثر بوده؟ شاکری : طرح درست، به موقع، بجا و روش مند موضوعات فضای ادبی را از التهاب خارج می کند و موجب درک بهتر مسائل و در نتیجه حرکت به سمت گره گشایی از آن‌ها خواهد شد. طرح موضوع پیش از هر چیز نیازمند موضوع شناسی و مسئله یابی است. یکی از تجربه‌های تلخ روزگار ما این است که رسانه‌ها دیدی مقطعی، تک بعدی و سطحی به موضوعات در حوزه ادبیات دارند. اولویت‌ها در پرداخت به موضوعات کمتر دیده نمی‌شود و یک نگاه مناسبتی و بعضاً سیاسی بر سر ادبیات سایه افکنده است. به عنوان مثال در موضوع ممیزی، این موضوع یک جنبه حقوقی و علمی و جنبه‌ای اجرایی و تاریخچه‌ای مشخص دارد. اما اگر همین موضوع در فضای ملتهب و حساس انتخابات مطرح شود و اغراض سیاسی مشخصی در مَنکوب کردن گروه یا حزب مقابل مدنظر باشد، ممیزی از موضع خود خارج خواهد شد و صرفاً ابزاری برای اتهام افکنی خواهد بود. بدون آنکه عملاً راه حلی برای آن جستجو شود. بنابراین جا دارد موضوع ممیزی در فضایی به دور از التهاب و با در نظر گرفتن جمیع الزامات بحث مورد توجه قرار گیرد. موضع کنونی ما اظهار نظر درباره یک مورد خاص نیست. کسی می‌تواند در جایگاه قضاوت قرار گیرد که مشرف بر موضوع بوده و بتواند تطبیق یا عدم تطبیق معیارها را بر آن بسنجد. ضمن آنکه درباره موضوع ممیزی باید از منظرگاهی کلی به این مقوله نگاه کرد. اثبات یا نفی یا تایید و نقد یک مورد، گام نهادن در عرصه‌های محدود است و قادر نیست مسائل عمده را حل کند. از جمله نکاتی که درباره ممیزی باید مورد توجه قرار گیرد "تبار شناسی" ممیزی است. یعنی در طول ادوار مختلف زمانی این موضوع چه ظهوری داشته است. به تعبیری ممیزی از چه زمانی تبدیل به "مسئله" شده. ممیزی در دوره‌های مختلف فراز و فرود‌هایی داشت، البته وابستگی‌هایی به شرایط حوزه‌های اجتماعی، سیاست‌های تعیین شده دولت‌ها ، رویکردهای آثار ادبی و صف بندی‌های جریان های ادبی دارد. به تعبیری همانطور که جریان‌های ادبی در طول زمان تغییر و تحول پیدا می‌کنند. جریان‌هایی از میان می‌روند، جریان‌هایی از دل جریان‌های گذشته متولد می‌شوند، گونه‌های ادبی جدیدی شکل می‌گیرند و شیوه‌ها و ساختارهای روایی تغییر می‌کنند، ممیزی نیز به تبع متعلق آن (اثر ادبی) یکسان نمی‌ماند. دولت‌هایی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی متولی ممیزی بوده‌اند نیز به یک شیوه عمل نکرده‌اند. بنابراین ما اکنون با موضوعی مواجه هستیم که به مرور زمان رنگ کهنگی و تغییر یافته است. این می‌تواند از سویی یک فرصت و از سویی تهدید باشد. زیرا ما را قادر خواهد ساخت آزمون و خطاهای گذشته را درباره این موضوع ارزیابی کنیم و شیوه‌ها و سیاست‌های کارآمدتری را به کار ببندیم. از سوی دیگر، جراحتی که گویا هر از چندگاه سرباز می‌کند و مدتی به فراموشی سپرده می‌شود ممکن است این تصور را در ناظران ایجاد کند که امید چندانی به بهبود آن نیست. خبرگزاری دانشجو: چرا ممیزی در حال حاضر تا این حد حاشیه‌ساز است و آیا صرفا در دستگاه‌های فرهنگی جامعه‌ی کنونی ما اعمال می‌شود؟ شاکری: ممیزی نه تنها پس از پیروزی انقلاب بلکه پیش از آن نیز برای دو طیف کنشگر در عرصه کتاب و خاصه در ادبیات یعنی نویسندگان و حکومت‌ها "مسئله" بوده است. البته اعمال ممیزی مقوله‌ای حاکمیتی است. مرجع مشخص قانونی باید این کار را انجام دهد. اما اصل ممیزی مقوله‌ای حاکمیتی نیست. بلکه نه تنها مقوله‌ای شرعی، که عُقلایی است. این نکته بسیار مهمی است. چون طیفی از معترضان یا منتقدان به ممیزی صرفاً آن را از نگاه حاکمیتی مطرح کرده و به آن جنبه سیاسی و بعضاً شرعی می‌دهند. گویا "ممیزی" از جمله مجعولات و قوانین خاص جمهوری اسلامی است و در دیگر جوامع اساساً چیزی به عنوان ممیزی وجود ندارد. "بیان" از سنخ عمل بلکه صریح‌ترین و معنی‌دارترین اشکال عمل انسانی است. چطور می شود ما برای کنشگری شهروندان در یک جامعه در ابعاد مختلف قانون داشته باشیم اما درباره "بیان" قائل به آزادی مطلق باشیم. نکته دیگری که در اینجا بسیار مهم است جنس "اثر هنری" است. کارکرد و نحوه تاثیرگذاری و ابعاد تاثیرگذاری اثر هنری یا داستانی بسیار با منابع علمی و پژوهشی متفاوت است. لذا ممیزی در این دو سنخ نیز با یکدیگر یکسان نیست. جنس ادبیات و هنر جنس القاء و ایجاد است. جنس آن صرفاً گزاره‌های علمی و خبری نیست. در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جهت‌ها و صف بندی جریان‌های ادبی موجب به وجود آمدن مسائلی جدید در حوزه ممیزی شد. جالب است که بدانید یکی از عوامل شکل‌گیری جریان ادبی متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی که برکات فراوانی را با خود داشت و به معرفی نسلی از نویسندگان، رونق در انتشار آثار داستان، نقد و پژوهش، معرفی مضامین و کاراکترهای جدید در آثار داستانی شد همین بر طرف شدن موانع نشر و ممیزی در این دوره بود. ما در دوره پس از انقلاب اسلامی با گشایشی مواجه شدیم که ظرفیت‌های موجود در حوزه ادبیات داستانی را فعلیت بخشید. تغییرات صورت گرفته در حوزه جریان شناسی ادبی معبر مناسبی برای تشخیص چیستی و چگونگی مسئله شدگی ممیزی است. اینکه ممیزی به عنوان کنشی سلبی، چه قواعدی را بر آثار منطبق کرده و درباره قابل چاپ یا غیر قابل چاپ بودن آن تصمیم‌گیری می‌کند. خبرگزاری دانشجو: در خصوص صف‌بندی جریان‌های ادبی پس از انقلاب در خصوص مسئله ممیزی توضیح می‌دهید؟ شاکری: جریان‌های ادبی پس از انقلاب اسلامی به صورت کلی به دو جریان تقسیم می‌شوند. جریان ادبی متعهد به ارزش‌های انقلاب اسلامی که خرده جریان‌های مختلفی را در درونش جای داده است و جریان ادبی روشنفکری که مشتمل بر خرده جریان‌های ادبی است و این خرده جریان‌ها در یک هدف و استراتژیک که عدم همدلی یا ضدیت با جمهوری اسلامی است مجتمع شدند. بحث ممیزی را باید در فضای ادبی و بخشی از تقابل و یا نمودی از تقابل جریانی دانست. تقابل دو اَبرجریان پیش گفته در طول چهل سال گذشته در ابعاد، زوایا، مراتب و شئون مختلف وجود داشته و همانند یک منشور ده‌ها وجهی است که شما وجهی را می‌بینید که دعوایی بر سر ممیزی صورت گرفته ولی اصل دعوا چیز دیگری است همانند جبهه جنگی که سربازانی دارد و در خطوط مختلفی نقش ایفا می‌کنند و نام یکی از این خطوط "ممیزی" است. در این نزاع طولانی دو طرف ابتدایی بر سر ممیزی تعریف شده اند. لذا می‌بینید جریان روشنفکری زمانی که می‌خواهد از جریان ادبیات متعهد به ارزش‌های انقلاب نام برد ان را تحت عنوان "ادبیات حکومتی" یا "ادبیات دولتی" یاد می کند. این چیزی بیش از وابستگی به حکومت یا همدلی با حاکمیت را مد نظر قرار دارد. این جریان مدعی است مقوله "ممیزی" با قواعد و ضوابطی که شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب رسانده اساسا جزء ابزار حاکمیتی جریان متعهد به ارزش‌ها است. یعنی به عنوان مثال همان اُسلوبهایی که در نقد چهره‌ها و آثار شاخص روشنفکری از طرف منتقدین منتسب به جریان متعهد رعایت می‌شود و ارزش‌هایی که به آن‌ها عرضه می‌شود. معیارهایی که با آن محتوای این آثار سنجیده می‌شود مکمل و در ادامه معیارهایی است که این آثار در ممیزی با چالش مواجه می‌شوند. منطق این گفته هم تا حدودی روشن است. نتیجه انقلاب اسلامی حاکمیت قوانین شرعی بر شئون حاکمیتی بوده. و سه کلید واژه "اخلاق"، "دین" و "ملیت" ارکان اساسی قواعد ممیزی‌اند. بطن و متن جریان روشنفکری با این سه مفهوم چالش داشته یا قرائت و برداشت خاص خود را در این باره دارد. این همه بیان شد تا مشخص شود، اگر بخواهیم از بعد جریان شناسانه ادبی به این مقوله نگاه کنیم، ممیزی تنها یک موضوع کوچک از ابعاد ده دوازده‌گانه ماهوی جریان‌های ادبی است که در آن‌ها با یکدیگر تقابل دارند. این به ما توجه می‌دهد که ابعاد و لایه‌های پیدا و پنهانی در این مواجهه وجود دارند. ابعادی که شاید کمتر به آن‌ها توجه شود یا اساسا هیچ مسئله‌مندی درباره آن‌ها وجود نداشته باشد. در حالی که تاثیر آن‌ها در تعیین جایگاه جریان‌های ادبی نسبت به یکدیگر بسیار حیاتی‌تر از ممیزی است. ممیزی یکی از موضوعاتی است که در ذیل رکن "نشر" قرار می‌گیرد. اما "نشر" خود یکی از ارکان هندسه معرفتی ادبیات داستانی است. خبرگزاری دانشجو: ممیزی را می‌توان مهم‌ترین بخش حوزه ادبیات دانست؟ شاکری: ممیزی در کنار پژوهش، آموزش، تولید، نقد، ترجمه، اقتباس، تبلیغ، مدیریت، حمایت و توزیع قرار می‌گیرد. حال اگر سئوال کنیم که از میان این ارکان کدام یک مبنایی‌تر، اصولی تر و ریشه دار تر بوده و تاثیرات پنهان و دیرپایی را بر ادبیات بر جای می گذارند به نظر می رسد "آموزش" بسیار با اهمیت است. جالب است بدانید آنقدر که برای جمعی از اهالی سیاست و ادبیات، "ممیزی" تبدیل به مسئله شده مقوله آموزش هنر و ادبیات داستان، اساسا مسئله نیست. ما در فضای ادبی زیست می‌کنیم که هیچ مجموعه‌ای آگاهی و شناخت و تحلیل جامعی درباره حوزه آموزش داستان در کشور ندارد. مقوله آموزش داستان به معنای واقعی کلمه رها شده، بدون متولی، بدون چشم انداز و بدون هدایت است. حال سئوال بنده این است که آینده ادبیات داستانی در کشور را چه چیزی می‌سازد و با چه اَهرمی کنترل می‌شود؟ یا ممیزی یا آموزش؟! مقوله نقد ادبی نیز همینطور است. اینقدر که ممیزی برخی چشم‌ها را پر کرده توجه به این نداریم که در کشور اساسا جریانی به عنوان جریان نقد ادبی متعهد وجود ندارد. بنابراین می‌خواهم به نکته‌ای مهم اشاره کنم. هیاهویی که غالبا جریان روشنفکری در حول موضوع ممیزی گاهی اوقات راه می‌اندازد و ذهن برخی افراد دیگر را نیز درگیر می‌سازد، کارکردی آگاهانه یا نا آگاهانه پیدا می‌کند و آن غفلت متولیان امر از جوانب پنهان و ارکان اولویت‌دار ادبیات است. این باعث شده تا جریان روشنفکر در حیاط خلوت‌های ادبیات داستانی کاملا دست به نویسنده‌سازی و جریان‌سازی بزند و گروهی صرفا متوجه ممیزی بوده و آن را مسئله ادبیات بپندارند. برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید خبرگزاری دانشجو #پرونده_حوزه_نشر #کتاب #ممیزی #جریان_های_ادبی #نشر #جریان_روشنفکری