شبیه هیچ شده ای چهره ات را به سردی خاک بسپار… اوج خودم را ...

شبیه هیچ شده ای  چهره ات را به سردی خاک بسپار… او
شبیه هیچ شده ای !
چهره ات را به سردی خاک بسپار…
اوج خودم را گم کرده ام!
می ترسم، از لحظه بعد، و از این پنجره ای که به روی احساسم گشوده شد.
برگی روی فراموشی دستم افتاد، برگ اقاقیا!
بوی ترانه ای گمشده می دهد
بوی لالایی که روی چهره مادرم نوسان می کند.
از پنجره
غروب را به دیوار کودکی ام تماشا می کنم.
بیهوده بود ، بیهوده بود...
این دیوار ، روی درهای باغ سبز فرو ریخت.
زنجیر طلایی بازی ها
و دریچه روشن قصه ها ، زیر این آوار رفت…
.
شعر ، سروده‌ی سهراب سپهری‌ست با نام ِ «شاسوسا» از «هشت کتاب ».
عکس را فاطمه رحمانی برداشته از من در یکی از همین روزهای خاکستری ِ دودآلود ِ اخیر.
.
صورت‌آرایی،هنر ِدوست ِ هنرمندم مریم رهنماست.
به تاریخ ِ آخرهای پاییز ِسال ِ دوصفر.
روزهای ِخندیدن های دور و گریه‌های بی‌بهانه‌ی دم ِ دست.
maryamrahnama__
falifilm
#پاییز
#سهراب_سپهری
#هشت_کتاب
#شاسوسا
#پرتره

اینستاگرام Shabnam Moghaddami |شبنم مقدمی