نقد و بررسی فیلم زمانی برای مردن نیست (No Time To Die)

نقد و بررسی فیلم زمانی برای مردن نیست (No Time To Die) پس از موفقیت های «اسپکتر»، ساخت دنباله برای آن خیلی زود در دستور کار تهیه کنندگان زمانی برای مردن نیست (No Time To Die) قرار گرفت اما مراحل ساخت فیلم طبق پیش بینی ها پیش نرفت. انصراف سام مندس از کارگردانی دنباله فیلم و رایزنی با چند کارگردان مختلف از جمله کریستوفر نولان و دنی ویلنوو، پیش تولید «زمانی برای مردن نیست» را بسیار طولانی و طاقت فرسا کرد تا زمان ساخت فیلم به سال 2019 برسد. اما مشکل ناخوانده دیگری بر سر راه فیلم قرار گرفت و آن همه گیری ویروس کرونا بود که اکران فیلم را بیش از یک سال به تاخیر انداخت به طوری که حتی در مقطعی شنیده شد که سازندگان قید اکران فیلم در سالن های سینما را زده و قصد داشتند آن را به صورت مستقیم از سرویس های استریمینگ پخش کنند! داستان فیلم پس از دستگیری بلوفلد (کریستوف والتز) آغاز می‌شود. زمانی که جیمزباند (دنیل کریگ) و مادلین (لی سیدو) تصمیم گرفته‌اند زندگی آرامی را آغاز کنند اما افراد اسپکتر برای نابودی باند از راه رسیده و باعث می‌شوند وی از بازنشستگی درآید و به سراغ سازمان برود. هم زمان، آزمایشگاهی سری در قلب لندن مورد حمله تروریست‌ها قرار می‌گیرد و.. «زمانی برای مردن نیست» حسن‌ختامی است برای سری فیلم‌هایی که دنیل کریگ در آن در نقش جیمزباند حضور داشته است. حسن‌ختامی که البته با ایرادات ریزودرشت همراه است و اجازه نمی‌دهد تا تجربه تماشای آخرین حضور دنیل کریگ در نقش جیمزباند ماندگار شود. «No Time To Die» عمدتاً برای خداحافظی دنیل کریگ از نقش جیمزباند ساخته شده و به‌عنوان اثر مستقلی که بتواند ایده‌ای جدید درباره این مأمور بریتانیایی مطرح کند، بیش از اندازه ناتوان است. فیلم با یک مقدمه طولانی آغاز می‌شود. مقدمه‌ای که در آن جیمزباند فردی عاشق متصور می‌شود که دست از ماجراجویی برداشته و زندگی ایده آلی برای خود رقم‌زده است. مقدمه‌ای که خیلی زود به پایان می‌رسد و مجموعه‌ای از رخدادها، یکی پس از دیگری به سراغ او می‌آیند تا پای این مأمور بازنشسته را به آخرین ماجراجویی‌اش باز کند. ماجراجویی‌هایی که عمدتاً فاقد کشش هستند و جز بهانه‌ای برای خلق اکشن و افزایش مدت‌زمان فیلم، کارکرد دیگری نداشته‌اند. حضور برخی از شخصیت‌ها مانند پولما با بازی آنا د آرماس، یکی از نقاط ضعف فیلم به شمار می‌رود. شخصیتی که پتانسیل زیادی برای حضور در قصه داشته اما فیلم صرفاً دقایقی را به او اختصاص می‌دهد و سپس او را از فیلم خارج می‌کند. اتفاقی که متعاقباً برای مأمور زن 007 هم افتاده است. اصرار سازندگان مبنی بر تغییر رویه جیمزباند در نزدیک شدن به آدم‌ها، آن‌چنان که انتظار داشته‌اند به‌خوبی پیش نرفته است. صرفاً با به نمایش گذاشتن یک مقدمه عاشقانه در ابتدای فیلم و دست‌مایه قراردادن آن برای تصمیمات عجیب‌وغریب جیمزباند در ادامه داستان، رویکردی منطقی در فیلم ایجاد نکرده است. باندِ بی‌اعتماد به انسان‌ها و مخصوصاً زن ها، به یکباره تصمیم می‌گیرد عشقش را رها کند و در مقابل، در انتهای فیلم به یکباره جان‌فشانی را به سرسختی همیشگی‌اش ترجیح می‌دهد تا احساسات تماشاگر تحریک شده و البته، بهترین پایان‌بندی برای جیمزباند دنیل کریگ بر روی پرده نقره‌ای رقم بخورد. متأسفانه شخصیت شرور «No Time To Die» نیز پرداختی مبهم و کلیشه‌ای دارد. این بار نیز قصه اصلی بر سر سلاح کشتارجمعی است که کمی دانشمند روسی با آن مخلوط شده و در نهایت نیز فردی را داریم که یک روز در یک مکان و زمان اشتباه قرار گرفته و از آن روز با خودش عهد بسته تا دنیا را نابود کند! سافین که رامی مالک ایفاگر نقش آن شده، کشش لازم برای تبدیل‌شدن به یک شرور ترسناک را ندارد و خونسردی بی‌حدوحصر مالک برای بازی در این نقش نیز لزوماً وحشت و ترسی نمی‌آفریند. بااین‌حال، «No Time To Die» در بخش های فنی اثری قابل ستایش است. سکانس‌های اکشن «زمانی برای مرگ نیست» محدودتر شده اما در عین حال، کارگردانی بهتری دارند و تا جایی که امکان داشته از جلوه‌های ویژه کامپیوتری در آن استفاده نشده تا واقعی به نظر برسند. فیلمبرداری اثر نیز قابل ستایش است و قاب بندی‌های دقیق، مخصوصاً در سکانس‌های اکشن چشم‌ها را به خود خیره می‌کند. در مجموع می‌توان گفت که «No Time To Die» در بخش های فنی اثری کم نقص به شمار می‌رود که ارزش تماشای بالایی دارد.   در بخش بازیگری، تمام نگاه‌ها معطوف به دنیل کریگ است. بازیگری که فارغ از انتقادات در اوایل دوران حضورش در نقش جیمزباند، خیلی زود توانست خود را اثبات کند و حالا در نقطه‌ای قرار گرفته که تصور جیمزباند بدون حضور او برای مخاطبین سخت خواهد بود. کریگ در آخرین تجربه بازیگری‌اش در نقش جیمزباند نیز درخشان ظاهر شده و می‌توان گفت خداحافظی باشکوهی با نقش خود داشته است. رامی مالک نیز در میان بازیگران مشهور فیلم، بهترین بازی را ارائه داده است. فارغ از شخصیت‌پردازی ضعیف سافین، باید گفت که بازی مالک در این نقش حداقل چند پله از شخصیت‌پردازی سافین جلوتر است! همان‌طور که ذکر شد، «No Time To Die» بدون ایده ای جدید و صرفاً برای خداحافظی دنیل کریگ با نقش جیمزباند ساخته شده است. متأسفانه فیلمنامه «زمانی برای مردن نیست» فاقد ظرافت و پیچیدگی‌های روایی است و صرفاً شعارهای تکراری درباره سلاح کشتار جمعی و نابودی دنیا توسط فردی دیوانه را تکرار کرده است که موضوعی نخ نما در سال‌های گذشته بوده است. تنها تفاوت در این جا این است که این بار جیمزباند، هوشمندی همیشگی اش را کنار گذاشته تا تماشاگر وجه عاشقانه و شکستنی وجودش را ببیند. عاشقانه ای که سرنوشتی جز فدا شدن در راه عشق ندارد و چه چیز بهتر از اینکه ماجرای دنیل کریگ و جیمزباند اینچنین عاشقانه به پایان برسد؟         منتقد: میثم کریمی برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید مووی مگ #نقد_فیلم_خارجی #سینما #نقد_فیلم