روی پلههای کافه تایپ یه گربهای خودشو دراز میکرد میخوابی...
روی پلههای کافه تایپ یه گربهای خودشو دراز میکرد میخوابید من خیلی دوستش داشتم و بین معاشرت با دوستام و قهوه خوردن داشتم اونو ناز میکردم. آقای درمبخش رو هم تو همون کافه دیدم و با هم کلی گپ زدیم دفعهی بعدی که دیدمشون کتابهاشون رو برام هدیه آورده بودن و من از ذوق داشتم سکته میکردم ازشون خواستم برام توی کتابها رو بنویسن ایشون هم این گربه رو برام کشیدن گفتن چون دیدم چه قدر گربه دوست داری اینم یادگاری من!
وقتی کسی نگاهش به زندگی هنرمندانهست به جزئیات توجه میکنه. آدمها رو میبینه! راه رفتنها، لحن در بیان کلمات و انگار ارتباط برقرار کردن رو یک جور کنجکاوانهای دوست داره. آقای درمبخش قطعا از اون دسته هنرمندانی هستن که ورای اعتبار هنری و آثار بینظیرشون آدم از معاشرت و مصاحبت با او لذت میبرد. روحشون شاد یادشون همیشه با ماست🤍
#کامبیز_درم_بخش
اینستاگرام دنیا مدنی
وقتی کسی نگاهش به زندگی هنرمندانهست به جزئیات توجه میکنه. آدمها رو میبینه! راه رفتنها، لحن در بیان کلمات و انگار ارتباط برقرار کردن رو یک جور کنجکاوانهای دوست داره. آقای درمبخش قطعا از اون دسته هنرمندانی هستن که ورای اعتبار هنری و آثار بینظیرشون آدم از معاشرت و مصاحبت با او لذت میبرد. روحشون شاد یادشون همیشه با ماست🤍
#کامبیز_درم_بخش
اینستاگرام دنیا مدنی