جلال مچ‌ام را گرفت وقتی پست قبلی را می‌گذاشتم فکر نمی کرد...

جلال مچ‌ام را گرفت  وقتی پست قبلی را می‌گذاشتم  ف
جلال مچ‌ام را گرفت .
وقتی پست قبلی را می‌گذاشتم ، فکر نمی کردم بیشتر از پست های قبلی‌ام لایک بخورد و کامنت زیر آن نوشته شود.  ولی بعد که بیشتر از همیشه مورد توجه قرار گرفت ، خوشحال شدم . مدام می‌آمدم پست را نگاه می‌کردم  و تعداد لایک ها و کامنت ها را می‌شمردم. همیشه ادعا می کردم تعداد لایک‌ و کامنت‌ برایم بی اهمیت است ولی حالا هیجان زده و خوشحال شده بودم و دلم  می خواست باز هم پست‌هایی بگذارم که تعداد لایک و کامنتش بالا برود . از طرف دیگر دلم می‌خواست باز هم پیش دوستانم بگویم لایک و کامنت برایم اهمیتی ندارد. و این دو با هم جور در نمی‌آمد.  به این نتیجه رسیدم که همان ادعاهای سابق را داشته باشم ، اما سعی کنم  پست های لایک خور و کامنت گیر بگذارم . جلال گفت "می‌بینی آدم چطور تغییر می کند و حتی به خودش دروغ می‌گوید...  یواش یواش ...بی‌آنکه حس کنی".

(متاسفانه نقاش را نمی‌شناسم)

اینستاگرام soroush sehat