داشتم سعی می کردم لبه های کج و معوج ماتیکم رو مرتب کنم که ...
داشتم سعی می کردم لبه های کج و معوج ماتیکم رو مرتب کنم که نگاهم چسبید به چشمهاش که از تو آیینه خیره شده بودند بهم..
گفت: من رو یاد یکی از دوستای بچگیم می ندازی اسمش «آنکی؛ anki» بود ؛ اون هم مثل تو آدمو یاد جوونیای «اودری هپبورن» می نداخت؛ البته تو قشنگتری یه هاله ای از اون بازیگر خوشگله داری که تو فیلم .. چیز.. همون آمریکاییه !..الان اسمش یادم میاد ..خیلی معروفه ها..
ساکت شد. داشت به اسم اون بازیگر خوشگل آمریکاییه تو فیلم چیز فکر می کرد.
به خودم نگاه کردم ، رژ لبم کج تر شده بود. به تلاشم برای صاف و صوف کردنش ادامه دادم.
اون هم ادامه داد: الان که بیشتر نگات می کنم شبیه یه خواننده معروف هم هستی؛ موهاتم که کوتاه می کنی و یه پر گوشت میاری عین گوگوش می شی؛ همش بهت می گم یه کم غذا بخور چاق شی، (سرشو به نشونه تاسف تکون داد)اما یه بازیگر هم بود قدیما ، هم اسم خودت چقدر هم به اون شبیهی ؛ یه کمی هم شبیه جوونیای مامانمی، اون توو پُرتر و پرهیاهوتر بود، تو کشیده تر و توو داری..ولی بیشتر از همه شبیه بازیگر این سریال جدیده ای مخصوصا چشم ابروت؛ اون قد بلنده البته..
یه دستمال کاغذی برداشتم و آروم لبهامو پاک کردم، دیگه آیینه رو نگاه نمی کردم، با بیلبیلک ماتیکم ور می رفتم و به استوانهء سرخی نگاه می کردم که با هر چرخش خودنمایی می کرد و با چرخش دیگه دوباره تو اون لوله تاریک گم می شد..
اومدم بگم: تو این همه وقت اصلا من رو دیدی؟! من رو شناختی؟! کلا چیزی از من فهمیدی؟
اصلا تا حالا من رو نگاه کردی نه مدل چشم ها و رنگ پوست و قد و قواره م. من رو..
خواستم بگم:من اون چیزهاییام که بهشون فکر می کنم و دربارهشون حرف می زنم ؛من اون وقتهاییم که با صدای بلند قهقه می زنم یا اون زمانهایی که جلوی ریختن اشکامو می گیرم.
من همونهاییام که دلتنگشون می شم، یا اون کسایی که از دیدنشون گریزونم؛اون کتابهایی که می خونم، اون موزیکهایی که گوش می دم ؛ اون لحظات مستانهی رقصیدنم ؛ من علاقههامم ، جنگهامم ؛ عصبانیتهام، دلگیر شدنهام ،صبوری هامم، سکوت ها و فریادهام.. من اثر انگشت هام هستم..
سکوت کردم، لبخند زدم و از آینه محو شدم..
#ویداجوان
اینستاگرام Vida Javan
گفت: من رو یاد یکی از دوستای بچگیم می ندازی اسمش «آنکی؛ anki» بود ؛ اون هم مثل تو آدمو یاد جوونیای «اودری هپبورن» می نداخت؛ البته تو قشنگتری یه هاله ای از اون بازیگر خوشگله داری که تو فیلم .. چیز.. همون آمریکاییه !..الان اسمش یادم میاد ..خیلی معروفه ها..
ساکت شد. داشت به اسم اون بازیگر خوشگل آمریکاییه تو فیلم چیز فکر می کرد.
به خودم نگاه کردم ، رژ لبم کج تر شده بود. به تلاشم برای صاف و صوف کردنش ادامه دادم.
اون هم ادامه داد: الان که بیشتر نگات می کنم شبیه یه خواننده معروف هم هستی؛ موهاتم که کوتاه می کنی و یه پر گوشت میاری عین گوگوش می شی؛ همش بهت می گم یه کم غذا بخور چاق شی، (سرشو به نشونه تاسف تکون داد)اما یه بازیگر هم بود قدیما ، هم اسم خودت چقدر هم به اون شبیهی ؛ یه کمی هم شبیه جوونیای مامانمی، اون توو پُرتر و پرهیاهوتر بود، تو کشیده تر و توو داری..ولی بیشتر از همه شبیه بازیگر این سریال جدیده ای مخصوصا چشم ابروت؛ اون قد بلنده البته..
یه دستمال کاغذی برداشتم و آروم لبهامو پاک کردم، دیگه آیینه رو نگاه نمی کردم، با بیلبیلک ماتیکم ور می رفتم و به استوانهء سرخی نگاه می کردم که با هر چرخش خودنمایی می کرد و با چرخش دیگه دوباره تو اون لوله تاریک گم می شد..
اومدم بگم: تو این همه وقت اصلا من رو دیدی؟! من رو شناختی؟! کلا چیزی از من فهمیدی؟
اصلا تا حالا من رو نگاه کردی نه مدل چشم ها و رنگ پوست و قد و قواره م. من رو..
خواستم بگم:من اون چیزهاییام که بهشون فکر می کنم و دربارهشون حرف می زنم ؛من اون وقتهاییم که با صدای بلند قهقه می زنم یا اون زمانهایی که جلوی ریختن اشکامو می گیرم.
من همونهاییام که دلتنگشون می شم، یا اون کسایی که از دیدنشون گریزونم؛اون کتابهایی که می خونم، اون موزیکهایی که گوش می دم ؛ اون لحظات مستانهی رقصیدنم ؛ من علاقههامم ، جنگهامم ؛ عصبانیتهام، دلگیر شدنهام ،صبوری هامم، سکوت ها و فریادهام.. من اثر انگشت هام هستم..
سکوت کردم، لبخند زدم و از آینه محو شدم..
#ویداجوان
اینستاگرام Vida Javan