نهنگ در شب زائید کودکی آمده‌بود و دریا دمِ صُبح بر خط‌های آ...

نهنگ در شب زائید کودکی آمده‌بود و دریا دمِ صُبح ب
نهنگ در شب زائید
کودکی آمده‌بود و دریا دمِ صُبح بر خط‌های آفتاب که بر چین‌هایش افتاده بود و به آسمان خودش را نشان می‌داد می‌نازید.
نهنگ فریاد می‌کشید که غم را پایان است و دُم می‌کوبید
آب‌می‌رقصید‌ و فرزند را در آغوش کشیده بود .
عروس‌های دریا از این همه شادی کم آورده‌بودند…
کسی آمده بود، تنی آمده بود.
صورت انسان و نیم تنش ماهی.
زنی بر ساحل امیدوار اشک می‌ریخت و آسمان را نگاه می‌کرد آفتاب درخشش‌های جاری او را تا زمین همراهی می‌کرد.
نهنگ از اشک‌های او آبستن بود
کسی آمده بود
که مادرش در ساحل از نشُدن‌هایش به سر آمده بود و
فراموش کرده بود
هر خواستنی ، شُدنی دارد
نیم‌تنش ماهی
و
با دستان بی انگشتش در تنِ آب می‌رقصید.
….
Artwork/ maryam.kuhestani
نمایش مریم عزیز همین جمعه در
injagallery

اینستاگرام Saber Abar | صابر اَبَر