ترجمه: ارغوان اشتری رومی اشنایدر اگر زنده بود، روز 23 سپتا...
ترجمه: ارغوان اشتری
رومی اشنایدر اگر زنده بود، روز 23 سپتامبر 83 ساله میشد. به همین خاطر آلن دلون؛نامزد و همکار سابق او، یادداشت کوتاهی را در اختیار ژان-فرانسوا گیو، روزنامهنگار ایافپی، قرار داد که او در توئیتر بازنشر کرد. آلن دلون چنین نوشته است:« «کی اول عاشق شد؛ تو یا من؟ یک، دو، سه! و جواب میدادیم:« نه من، نه تو! با هم !» خدای من، چقدر جوان بودیم،چقدر شاد بودیم.عشق من به تو ابدی است،پوپلی من.» . پوپلی به زبان آلمانی یعنی عروسک کوچولو.
.
در حقیقت این بخشی از نامهای است که آلن دلون پس از مرگ رومی اشنایدر به پاریس مچ داد که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
خفتن تو را به تماشا می نشینم. نزدیک توام، کنار بالینت. پیراهن بلند مشکی و سرخی بر تن داری که در قسمت بالاتنه گلدوزی شده است. گل ها در اتاق هست اما به گلها نگاه نمی کنم. با تو خداحافظی می کنم طولانی ترین خداحافظی را "پوپلی"ی من. "پوپلی "صدایت می زدم. "پوپلی" به زبان آلمانی یعنی "عروسک کوچولو". به گلها نگاه نمیکنم فقط به صورت تو چشم می دوزم. به نظرم زیبا میآیی، شاید هیچ گاه چنین زیبا نبودهای. همینطور به اولین بار در زندگی خودم-زندگی تو- فکر میکنم که در آرامش و آرام میبینمت. چقدر آرام، خوب و زیبا به نظر میآیی. گویی دستی با مهربانی تمام تنشها، خشمها و بدشانسیها را از چهره تو پاک کرده باشد.خفتن تو را به تماشا مینشینم. به من گفتهاند تو مرده ای. به تو، خودم و خودمان فکر می کنم. آیا من گناهکارم؟ من این پرسش را مقابل کسی که دوستش داشتم و هنوز دوستش دارم از خودم می پرسم. احساس گناه من را فرا می گیرد و سپس پس می رود،آنگاه به خودم می گویم گناهکار نیستم؛خیر، مسوول ا م. بخاطر من قلبت دیشب در پاریس بود که از تپیدن ایستاد. بخاطر من ؛چراکه بیست و پنج سال پیش انتخاب شدم تا نقش مقابل تو را در "کریستین" ایفا کنم. . تو از وین می آمدی و من با دسته گلی درمیان دستانم که بلد نبودم نگه شان دارم، در پاریس انتظارت را می کشیدم. تهیه کننده ازم خواسته بود:«وقتی از پله های هواپیما پایین میآید، به سمتش می روی و گلها راتقدیمش می کنی.»
با گلها در انتظارت بودم مانند احمقی که میان فوجی از عکاسان بُر خورده بود.از پلهها پایین آمدی. به سمتت آمدم. از مادرت پرسیدی:« این پسر جوون کیه؟» مادرت گفت:«باید آلن دلون باشه. بازیگر مقابلت...» و هیچ.. هیچ عشقی در نخستین نگاه نبود. من به وین رفتم شهری که فیلمبرداری فیلم را انجام میدادیم. آنجا عاشقت شدم، عاشقم شدی.
مطلب کامل در سایت
#دنیای_تصویر #آلن_دلون #رومی_اشنایدر
اینستاگرام دنیای تصویر/dtonline
رومی اشنایدر اگر زنده بود، روز 23 سپتامبر 83 ساله میشد. به همین خاطر آلن دلون؛نامزد و همکار سابق او، یادداشت کوتاهی را در اختیار ژان-فرانسوا گیو، روزنامهنگار ایافپی، قرار داد که او در توئیتر بازنشر کرد. آلن دلون چنین نوشته است:« «کی اول عاشق شد؛ تو یا من؟ یک، دو، سه! و جواب میدادیم:« نه من، نه تو! با هم !» خدای من، چقدر جوان بودیم،چقدر شاد بودیم.عشق من به تو ابدی است،پوپلی من.» . پوپلی به زبان آلمانی یعنی عروسک کوچولو.
.
در حقیقت این بخشی از نامهای است که آلن دلون پس از مرگ رومی اشنایدر به پاریس مچ داد که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
خفتن تو را به تماشا می نشینم. نزدیک توام، کنار بالینت. پیراهن بلند مشکی و سرخی بر تن داری که در قسمت بالاتنه گلدوزی شده است. گل ها در اتاق هست اما به گلها نگاه نمی کنم. با تو خداحافظی می کنم طولانی ترین خداحافظی را "پوپلی"ی من. "پوپلی "صدایت می زدم. "پوپلی" به زبان آلمانی یعنی "عروسک کوچولو". به گلها نگاه نمیکنم فقط به صورت تو چشم می دوزم. به نظرم زیبا میآیی، شاید هیچ گاه چنین زیبا نبودهای. همینطور به اولین بار در زندگی خودم-زندگی تو- فکر میکنم که در آرامش و آرام میبینمت. چقدر آرام، خوب و زیبا به نظر میآیی. گویی دستی با مهربانی تمام تنشها، خشمها و بدشانسیها را از چهره تو پاک کرده باشد.خفتن تو را به تماشا مینشینم. به من گفتهاند تو مرده ای. به تو، خودم و خودمان فکر می کنم. آیا من گناهکارم؟ من این پرسش را مقابل کسی که دوستش داشتم و هنوز دوستش دارم از خودم می پرسم. احساس گناه من را فرا می گیرد و سپس پس می رود،آنگاه به خودم می گویم گناهکار نیستم؛خیر، مسوول ا م. بخاطر من قلبت دیشب در پاریس بود که از تپیدن ایستاد. بخاطر من ؛چراکه بیست و پنج سال پیش انتخاب شدم تا نقش مقابل تو را در "کریستین" ایفا کنم. . تو از وین می آمدی و من با دسته گلی درمیان دستانم که بلد نبودم نگه شان دارم، در پاریس انتظارت را می کشیدم. تهیه کننده ازم خواسته بود:«وقتی از پله های هواپیما پایین میآید، به سمتش می روی و گلها راتقدیمش می کنی.»
با گلها در انتظارت بودم مانند احمقی که میان فوجی از عکاسان بُر خورده بود.از پلهها پایین آمدی. به سمتت آمدم. از مادرت پرسیدی:« این پسر جوون کیه؟» مادرت گفت:«باید آلن دلون باشه. بازیگر مقابلت...» و هیچ.. هیچ عشقی در نخستین نگاه نبود. من به وین رفتم شهری که فیلمبرداری فیلم را انجام میدادیم. آنجا عاشقت شدم، عاشقم شدی.
مطلب کامل در سایت
#دنیای_تصویر #آلن_دلون #رومی_اشنایدر
اینستاگرام دنیای تصویر/dtonline