ششم شهریورماه سالروز تولد فیلمسازی است که اگرچه در شروع جری...
ششم شهریورماه سالروز تولد فیلمسازی است که اگرچه در شروع جریانی تازه در سینمای ایران نقش بسزایی داشته، اما آنقدرها که باید به شهرت نرسید و به جایش یکی از بدشانسترین یا به قولی از بدبیارترین فیلمسازان سینمای ایران شد.فریدون گله، کارگردان و فیلمنامه نویسی بود که در سال ۱۳۱۹ متولد شد و بعد از ساخت چند فیلم از جمله «کندو» که به نوعی آغاز کننده سینمایی نو در ایران میدانند در سن ۶۴ سالگی در سال ۱۳۸۴ درگذشت.
سعید عقیقی - منتقد، مدرس و فیلمنامهنویس - یکی از چهار نفری است که با فریدون گله در کتاب گله گفتوگو کرده و مصاحبه و مقالاتش در این کتاب منتشر شده است. او به بهانه سالروز تولد این فیلمساز یادداشتی را با عنوان «اندازههای تاریکی» نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
«اندازههای تاریکی
فریدون گله بیش از هر کس دیگر مرا به یاد علی عزّت فخار (با بازی علی نصیریان) شخصیت اصلی فیلم کمتر دیده شده او یعنی «مهرگیاه» میاندازد. او در آغاز فیلم –احتمالا برای چندمین بار - عریضهای به دادگستری مینویسد و زمینی که به عنوانِ حقّاش طلب میکند بیابانی بیش نیست؛ تصویری استعاری و گویی ذهنی که قرار نیست آن را در دنیای مادّی به دست بیاورد. در اواخر فیلم وقتی مهری ناپدید میشود و علی به دنبال او میگردد، درِ خانهای را میگشاید و تصویر به همان بیابانی بُرش میخورد که تجسمِ زمین او بود. گلهای که من شناختم همان بود. تصویرِ استثنایی و نایابِ غریبهای از خانواده و طبقهای مرفّه و یکسر بیشباهت به همان خانواده و گاه مایه دلخوری و شرمساری همان طبقه. او نیز همواره به دنبال زمینِ خودش میگشت:زمینی که استعاره ذهنی او بود نه قطعهای موروثی و خانوادگی. او در این فیلم مهجور به شکلی زمین بایر خود را در ذهناش میسازد و مهر را در زنی عینی - استعاری به نام مهری میجوید. خودش با لذت از این فیلم یاد میکرد، آن را بهترین کارش میدانست و مهری را «جان» میشمرد. با دیدن فیلم میفهمیم او نزدیکترین برداشتِ غیرمستقیم از «بوف کور» هدایت را در سینما پدیدآورده است.اگر قاسم سیاهِ «زیرپوست شب» به دنبالِ «خانه» خود میگشت و ابیِ «کندو» برای یافتنِ «صندلی» خود کافهها را از جنوب تا شمال تهران دوره میکرد، علی جادههای شمالی ایران به دنبال تصویری استعاری از زن زیرپا میگذاشت.
ادامه در کامنت
#فریدون_گله#سعید_عقیقی#کندو#سینما#سینما_خاطره #دنیای_تصویر_آنلاین
اینستاگرام دنیای تصویر/dtonline
سعید عقیقی - منتقد، مدرس و فیلمنامهنویس - یکی از چهار نفری است که با فریدون گله در کتاب گله گفتوگو کرده و مصاحبه و مقالاتش در این کتاب منتشر شده است. او به بهانه سالروز تولد این فیلمساز یادداشتی را با عنوان «اندازههای تاریکی» نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده که متن کامل آن را در ادامه میخوانید.
«اندازههای تاریکی
فریدون گله بیش از هر کس دیگر مرا به یاد علی عزّت فخار (با بازی علی نصیریان) شخصیت اصلی فیلم کمتر دیده شده او یعنی «مهرگیاه» میاندازد. او در آغاز فیلم –احتمالا برای چندمین بار - عریضهای به دادگستری مینویسد و زمینی که به عنوانِ حقّاش طلب میکند بیابانی بیش نیست؛ تصویری استعاری و گویی ذهنی که قرار نیست آن را در دنیای مادّی به دست بیاورد. در اواخر فیلم وقتی مهری ناپدید میشود و علی به دنبال او میگردد، درِ خانهای را میگشاید و تصویر به همان بیابانی بُرش میخورد که تجسمِ زمین او بود. گلهای که من شناختم همان بود. تصویرِ استثنایی و نایابِ غریبهای از خانواده و طبقهای مرفّه و یکسر بیشباهت به همان خانواده و گاه مایه دلخوری و شرمساری همان طبقه. او نیز همواره به دنبال زمینِ خودش میگشت:زمینی که استعاره ذهنی او بود نه قطعهای موروثی و خانوادگی. او در این فیلم مهجور به شکلی زمین بایر خود را در ذهناش میسازد و مهر را در زنی عینی - استعاری به نام مهری میجوید. خودش با لذت از این فیلم یاد میکرد، آن را بهترین کارش میدانست و مهری را «جان» میشمرد. با دیدن فیلم میفهمیم او نزدیکترین برداشتِ غیرمستقیم از «بوف کور» هدایت را در سینما پدیدآورده است.اگر قاسم سیاهِ «زیرپوست شب» به دنبالِ «خانه» خود میگشت و ابیِ «کندو» برای یافتنِ «صندلی» خود کافهها را از جنوب تا شمال تهران دوره میکرد، علی جادههای شمالی ایران به دنبال تصویری استعاری از زن زیرپا میگذاشت.
ادامه در کامنت
#فریدون_گله#سعید_عقیقی#کندو#سینما#سینما_خاطره #دنیای_تصویر_آنلاین
اینستاگرام دنیای تصویر/dtonline