Avec ma gueule de métèque de juif errant de pâtre grec et m...
Avec ma gueule de métèque,
de juif errant, de pâtre grec
et mes cheveux aux quatre vents,
.
به این فکر میکنم که اگر زندگی و مرگ ما صدا داشت صدای زیستن و رفتن تو چه جور صدایی میتوانست باشد...رفتنی که آنقدر سریع اتفاق افتاد که هرگز حتی یک لحظه هم فکر نمیکردم خاک برای بلعیدن تو اینقدر گرسنه بوده باشد.
.
avec mes yeux tout délavés
qui me donnent l'air de rêver,
moi qui ne rêve plus souvent;
.
شاید رفتنات صدایی آهسته داشت مثل افتادن برگ از درخت صدایی که باید گوشت را تیز میکردی و تمام حواست را بهش میدادی تا متوجهاش میشدی، دنیا هیچ چیزش به قاعده نیست.
.
avec ma bouche qui a bu,
qui a embrassé et mordu,
sans jamais assouvir sa faim.
.
از یک شب زمستان بیست و چهار سال پیش که من آمدم به خانهتان و تو تصمیم گرفتی به من فرانسه درس بدهی و همان اولین جلسه گفتی که من دختر تو باشم به جای دختری که میگفتی مریض هست و او هم سالهای بعد در پاریس دوست من شد... تصمیم برگ است که از درخت جدا شود یا تصمیم درخت؟
.
avec mon coeur qui a su faire
souffrir autant qu'il a souffert
sans pour cela faire d'histoires,
.
خاطرات، تمام شادیها و غمهای ما به راحتی برگی که از درخت میافتد از زندگی ما جدا میشوند، چقدر صبور بودی، این سالهای آخر که مریضداری میکردی، دوستی که خیلی روی کمکش حساب میکردی تمام پساندازت رو برد و هنوز امید داشتی که بهت پس میده.
.
je viendrai, ma douce captive,
mon âme soeur, ma source vive,
je viendrai boire tes vingt ans;
.
چه کسی میزان کندهشدن را تعیین میکند؟
همه این سالها منتظر خبری هستی، نمیدونی چطور به دستت میرسه اما خودت رو آماده میکنی. هر بار که تلفن زنگ میزنه به خودت میگی وقتاش شد اما باز هم میبینی که آماده نبودی هیچ وقت برای کندن آماده نبودی، آهنگ مورد علاقهات از ژرژ موستاکی را میگذارم و فکر میکنم به این که زندگی ما را با یک عالم سوالهای بیجواب تنها میگذارد.
.
Et nous ferons de chaque jour
toute une éternité d'amour
que nous vivrons à en mourir. 🖤🥀 mehdiok_h
اینستاگرام Mitra Hajjar | میترا حجار
de juif errant, de pâtre grec
et mes cheveux aux quatre vents,
.
به این فکر میکنم که اگر زندگی و مرگ ما صدا داشت صدای زیستن و رفتن تو چه جور صدایی میتوانست باشد...رفتنی که آنقدر سریع اتفاق افتاد که هرگز حتی یک لحظه هم فکر نمیکردم خاک برای بلعیدن تو اینقدر گرسنه بوده باشد.
.
avec mes yeux tout délavés
qui me donnent l'air de rêver,
moi qui ne rêve plus souvent;
.
شاید رفتنات صدایی آهسته داشت مثل افتادن برگ از درخت صدایی که باید گوشت را تیز میکردی و تمام حواست را بهش میدادی تا متوجهاش میشدی، دنیا هیچ چیزش به قاعده نیست.
.
avec ma bouche qui a bu,
qui a embrassé et mordu,
sans jamais assouvir sa faim.
.
از یک شب زمستان بیست و چهار سال پیش که من آمدم به خانهتان و تو تصمیم گرفتی به من فرانسه درس بدهی و همان اولین جلسه گفتی که من دختر تو باشم به جای دختری که میگفتی مریض هست و او هم سالهای بعد در پاریس دوست من شد... تصمیم برگ است که از درخت جدا شود یا تصمیم درخت؟
.
avec mon coeur qui a su faire
souffrir autant qu'il a souffert
sans pour cela faire d'histoires,
.
خاطرات، تمام شادیها و غمهای ما به راحتی برگی که از درخت میافتد از زندگی ما جدا میشوند، چقدر صبور بودی، این سالهای آخر که مریضداری میکردی، دوستی که خیلی روی کمکش حساب میکردی تمام پساندازت رو برد و هنوز امید داشتی که بهت پس میده.
.
je viendrai, ma douce captive,
mon âme soeur, ma source vive,
je viendrai boire tes vingt ans;
.
چه کسی میزان کندهشدن را تعیین میکند؟
همه این سالها منتظر خبری هستی، نمیدونی چطور به دستت میرسه اما خودت رو آماده میکنی. هر بار که تلفن زنگ میزنه به خودت میگی وقتاش شد اما باز هم میبینی که آماده نبودی هیچ وقت برای کندن آماده نبودی، آهنگ مورد علاقهات از ژرژ موستاکی را میگذارم و فکر میکنم به این که زندگی ما را با یک عالم سوالهای بیجواب تنها میگذارد.
.
Et nous ferons de chaque jour
toute une éternité d'amour
que nous vivrons à en mourir. 🖤🥀 mehdiok_h
اینستاگرام Mitra Hajjar | میترا حجار