نولان؛ روایتگر زمان‌های معکوس کریستوفر نولان متولد ۳۱ ژو...

نولان؛ روایتگر زمان‌های معکوس کریستوفر نولان متولد ۳۱ ژوئیه ۱۹۷۰ در انگلستان به دنیا آمد. او یکی از مهم‌ترین کارگردانان حال حاضر دنیا است و توانسته تا کنون ۲۶ نامزدی اسکار را به دست بیاورد. مضمون بیشتر فیلم‌های او درباره مفاهیم اجتماعی، فلسفی و بررسی ساختار زمان و حافظه و هویت فردی است. نولان فیلم سازی را از کودکی و سن ۷ سالگی شروع و اولین بار دوربین ۸ میلی متری اش را از پدرش گرفت. تمام فیلم‌های کودکی او از اسباب بازی‌ها و ابزار‌های خانه بود و در سن ۱۱ سالگی تصمیم گرفت فیلم سازی حرفه‌ای را تجربه کند. او در دانشگاه رشته ادبیات انگلیسی را انتخاب کرد نه به دلیل اینکه علاقه به این رشته داشته باشد بلکه بخاطر ساختمان فیلمسازی که در این دانشگاه وجود داشت. او بعد‌ها توانست رئیس انجمن فیلم دانشگاه شود و از این طریق درآمد کسب کند. او بعد از فارغ التحصیلی تنها به ساخت ویدئو‌های تبلیغاتی پرداخت. او توانست در سال ۱۹۹۸ اولین فیلم بلند خود را به نام «تعقیب» بسازد. از جمله فیلم‌های مهم او می‌توان به «بتمن آغاز می‌کند»، «شوالیه تاریکی»، «تلقین»، «دانکرک»، «ممنتو»، «بی خوابی»، «انگاشته» اشاره کرد. نولان از کارگردان‌هایی همچون؛ «استنلی کوبریک»، «اورسن ولز»، «سیدنی لومت»، «فریتس لانگ» الهام گرفته است؛ و از جمله فیلم‌های مورد علاقه او می‌توان به «جنگ ستارگان»، «لورنس عربستان»، «محله چینی ها»، «اودیسه فضایی» اشاره کرد. او روایت‌های غیر خطی داستان‌های خود را از رمان «واتر لند» نوشته گراهام سوئیفت الهام گرفته است. کریستوفر نولان شیفته فیلم‌های ژانر نوآر است. در فیلم‌های «تعقیب» و «به یاد بیار» می‌توان ریشه‌های این ژانر را یافت که دغدغه‌های نولان در آن مشهود است. او علاقه بسیاری دارد که زمان را به چالش بکشد و با آن بازی کند و همه چیز را به هم بریزد. به یاد بیار در فیلم «به یاد بیار» ما روایت را از آخر به اول شاهد هستیم؛ و نمای اول فیلم، آخرین صحنه از پایان داستان است. مردی به نام لینز ضربه‌ای به سرش وارد می‌شود و همه چیز را فراموش می‌کند. اما تمام تلاش خود را می‌کند تا قاتل زن خود را پیدا کند و انتقام بگیرد. در این فیلم تمام عناصر به نفع بازی با زمان کنار می‌رود و در این میان تماشاگر با دقایق حال و آینده فیلم باقی می‌ماند. داستان فیلم عادی است، اما روایت نامتعارف نولان چنان جذابیتی به فیلم می‌بخشد که بیننده لحظه به لحظه دنبال پایان ماجرا است. تفاوت‌های دو روایت زمانی را می‌توان با رنگ سیاه و سفید بودن از هم متمایز کرد. نشانه دیگری که می‌توان بازگو کننده حال و آینده باشد زخم روی صورت مرد است که در قسمت سیاه و سفید نیست. در این فیلم سطح اطلاعات بیننده مانند سطح آگاهی قهرمان است. مرد دائم عکس می‌گیرد و پشت عکس یادداشت نویسی می‌کند و در آخر او می‌ماند و تنها راه خالکوبی روی بدن خود که هرگز از او جدا نمی‌شود. در فیلم ما تماشاگر انسانس هستیم که خود را نمی‌شناسد، اما تمام تلاش و هدف او آن است که می‌داند چه می‌خواهد. همه چیز را می‌نویسد و عکس می‌گیرد و حک می‌کند او می‌خواهد با خاطرات زنده بماند و به حقیقت و آگاهی دست یابد. کارگردان نسبت‌های کلاسیک را حفظ کرده است و سکانس‌های دقایق ابتدایی فیلم بسیار کوتاه هستند و به مرور زمان طولانی‌تر می‌شوند. در فیلم شاهد منقطع بودن سکانس‌ها هستیم یعنی روایت بیان می‌شود و سپس قطع می‌شود و دوباره از همانجا ادامه پیدا می‌کند. در فیلم توالی، معنایی ندارد گاهی معلول را شاهد هستیم و چند دقیقه بعد علت را می‌بینیم. بی خوابی «بی خوابی» فیلم دیگر نولان است که با تمام وجود از عناصر ژانر نوار بهره برده است و تمام اصول و قواعد این ژانر به خوبی استفاده شده است. در ژانر نوار پایه و حرف اول اصول کارگردانی است و چه کسی بهتر از کریستوفر نولان می‌تواند روایتگر این ژانر باشد. اگر بخواهیم در یک جمله کوتاه فیلم را روایت کنیم باید بگویم شخصی به دنبال قاتلی می‌گردد در حالی که خود نیز تحت تعقیب است. همین تک جمله تماشاگر را ترغیب می‌کند تا دو ساعت بیننده روایتی جذاب باشد. در آخر سیاهی تسلیم سفیدی می‌شود. فیلمی که می‌خواهد حقیقت را بازگو کند در صورتی که گاهی شناخت حقیقت پیش برنده است و ذهن را روشن می‌کند و درست در مقابل، سوتفاهم‌هایی را ایجاد می‌کند. در پایان متوجه می‌شویم که دو طرف شخصیت‌های مثبت و منفی دو روی یک سکه و هرکدام عاملی برای پیشرفت یکدیگر هستند. «بی خوابی» نولان اقتباسی است از یک فیلم نروژی که در سال ۱۹۹۷ ساخته شده بود. «بی خوابی» هرگز مانند دیگر فیلم‌های نولان پیچیدگی ندارد و مسئله اصلی را بی مقدمه مطرح می‌کند. با شروع سکانس روایتی را شاهد هستیم که تمام فیلم را در خود جای داده است. در بی خوابی ما درون قهرمان را کشف می‌کنیم. فضای فیلم در کسالت و بی حوصلگی و بی خوابی می‌گذرد. اینسپشن فیلم سینمایی «تلقین» یا «اینسپشن»، فیلمی علمی_تخیلی، روانکاوانه، اکشن و ماجراجویانه به کارگردانی و نویسندگی و تهیه کنندگی نولان در ایالات متحده آمریکا است و فیلمبرداری آن از ژوئن ۲۰۰۹ در توکیو آغاز و در نوامبر ۲۰۰۹ در کانادا به پایان رسید. فیلمبرداری این فیلم در ۶ کشور از ۴ قاره جهان صورت گرفت. این فیلم موفق به کسب چهار جایزه اسکار بعترین فیلمبرداری، بهترین تدوین صدا، بهترین میکس صدا، بهترین جلوه‌های ویژه و طراحی صحنه شد. فیلم روایتی است از فردی به نام دام کاب که قدرت و توانایی بسیار بالایی در ذهن خوانی افراد در هنگام خواب دارد؛ و اکنون در حال همکاری با سازمان‌های جاسوسی تجاری چند ملیتی است تا اسرار مورد نیاز را با نفوذ در ضمیر ناخودآگاه افراد بدزد و در دنیای واقعی این اسرار را بفروشد. در این فیلم شاهد بی نظمی روایت زمانی رخداد‌ها هستیم. فیلمی پست مدرن که تاریخ دیگر در آن مفهوم اصلی خود را از دست می‌دهد و شکل کلاسیک روایت دیگر معنایی ندارد. روایتی غیر خطی که همچون تک گویی افراد است. پدیده جالبی که نولان به آن پرداخته و هم جذابیت روایت را افزوده و هم جذابیت تصویر را، عنصر خواب در خواب است. این عمل کشش و تنش و اضطراب را بیش از پیش در درون مخاطب زنده می‌کند. افرادی که در خواب هم باید بخوابند تا در رویایی دیگر بیدار شوند و دوباره به خواب بروند و رهایی از این چرخه تنها ضربه‌ای محکم است تا آن‌ها را از خوابی واقعی آزاد کند. از نماد‌های دیگری که می‌توان به آن اشاره کرد عنصر توتم است که روایتگر پرداخت نولان به خرده فرهنگ‌ها است. توتم یک جانور و یک گیاه مقدس است. منبع توتم جادویی است و می‌تواند در اجسام نیز ظهور کند. فروید در جایی از کتاب خود می‌گوید: «توتم نقش حمایتی از انسان‌ها را دارد و فرشته حامی و نگهبان است»؛ و در اینجا نقش توتم در فیلم تلقین آشکار می‌شود. دام کاب، آرتور و آریانی توتم را در دست دارند که هیچکس به جز آن‌ها نباید به آن دست بزند در غیر این صورت خاصیت جادویی خود را از دست می‌دهد. در بخشی از فیلم دام کاب در این باره می‌گوید: برای اینکه مطمئن شوی که داخل حافظه شخص دیگری نیستی. تاس به عنوان توتم آرتور، مهره شطرنج به عنوان توتم آریانی و فرفره توتم دام کاب است. انگاشته جدید‌ترین ساخته نولان «انگاشته» (تنت) نام دارد که در ژانر اکشن ساخته شده است. این فیلم روایتی از جاسوس بین المللی است و وارونگی زمان نقش اصلی را ایفا می‌کند. فیلمی که در آن کنش و احساسات و عواطف انسانی جایی ندارد. کارگردان صرفا می‌خواهد از تمام ابزار و عوامل برای مسحور کردن تماشاگر استفاده کند. در این امر بسیار موفق عمل کرده است. فیلمی که هر چه به پایان آن نزدیک می‌شویم کسالت بار و خسته کننده است و هیچ رابطه ملموسی از افراد را شاهد نیستیم. هیجاناتی که کارگردان به مخاطب القا می‌کنند چنان مضحک و تکراری است که تماشاگر مبهوت این است که آیا کارگردان این فیلم خود نولان است یا خیر. فیلمی که مجالی به بیننده نمی‌دهد و دائما در حال به تصویر کشیدن است و نفس مخاطب را با تکنیک‌های سریع می‌گیرد و قدرت تفکر و پرسشگری را از او سلب می‌کند. برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید خبرگزاری دانشجو #کریستوفر_نولان #سینما #هالیوود #فیلم_سینمایی #تنت