بخشی از شعر در آبهای سبز تابستان در اضطراب دستهای پر آرام...
بخشی از شعر
"در آبهای سبز تابستان"
«در اضطراب دستهای پر،
«آرامش دستان خالی نیست
«خاموشی ویرانهها زیباست»
این را زنی در آبها میخواند
در آبهای سبز تابستان
گوئی که در ویرانه ها میزیست
ما یکدگر را با نفسهامان
آلوده میسازیم
آلودهٔ تقوای خوشبختی
ما از صدای باد میترسیم
ما از نفوذ سایههای شک
در باغهای بوسههامان رنگ میبازیم
ما در تمام میهمانیهای قصر نور
از وحشت آوار میلرزیم
* *
اکنون تو اینجائی
گسترده چون عطر اقاقیها
در کوچههای صبح
بر سینهام، سنگین
در دستهایم، داغ
در گیسوانم رفته از خود، سوخته، مدهوش
اکنون تو اینجائی
چیزی وسیع و تیره و انبوه
چیزی مشوش چون صدای دوردست روز
بر مردمک های پریشانم
میچرخد و میگسترد خود را
شاید مرا از چشمه میگیرند
شاید مرا از شاخه میچینند
شاید مرا مثل دری بر لحظههای بعد میبندند
شاید...
دیگر نمیبینم.
* *
ما بر زمینی هرزه روئیدیم
ما بر زمینی هرزه میباریم
ما «هیچ» را در راهها دیدیم
بر اسب زرد بالدار خویش
چون پادشاهی راه میپیمود
افسوس، ما خوشبخت و آرامیم
افسوس، ما دلتنگ و خاموشیم
خوشبخت، زیرا دوست میداریم
دلتنگ، زیرا عشق نفرینیست
فروغ فرخزاد
#ادبیات #شعر #هنر #شاعر #زن #زنانگی #شاعران_ایران #شاعران_معاصر #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_امروز #شعر_نو #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #فریدون_مشیری #مهدی_اخوان_ثالث #سهراب_سپهری #هوشنگ_ابتهاج #سیمین_بهبهانی #شهریار #سیاوش_کسرایی #شفیعی_کدکنی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج
اینستاگرام فروغ فرخزاد
"در آبهای سبز تابستان"
«در اضطراب دستهای پر،
«آرامش دستان خالی نیست
«خاموشی ویرانهها زیباست»
این را زنی در آبها میخواند
در آبهای سبز تابستان
گوئی که در ویرانه ها میزیست
ما یکدگر را با نفسهامان
آلوده میسازیم
آلودهٔ تقوای خوشبختی
ما از صدای باد میترسیم
ما از نفوذ سایههای شک
در باغهای بوسههامان رنگ میبازیم
ما در تمام میهمانیهای قصر نور
از وحشت آوار میلرزیم
* *
اکنون تو اینجائی
گسترده چون عطر اقاقیها
در کوچههای صبح
بر سینهام، سنگین
در دستهایم، داغ
در گیسوانم رفته از خود، سوخته، مدهوش
اکنون تو اینجائی
چیزی وسیع و تیره و انبوه
چیزی مشوش چون صدای دوردست روز
بر مردمک های پریشانم
میچرخد و میگسترد خود را
شاید مرا از چشمه میگیرند
شاید مرا از شاخه میچینند
شاید مرا مثل دری بر لحظههای بعد میبندند
شاید...
دیگر نمیبینم.
* *
ما بر زمینی هرزه روئیدیم
ما بر زمینی هرزه میباریم
ما «هیچ» را در راهها دیدیم
بر اسب زرد بالدار خویش
چون پادشاهی راه میپیمود
افسوس، ما خوشبخت و آرامیم
افسوس، ما دلتنگ و خاموشیم
خوشبخت، زیرا دوست میداریم
دلتنگ، زیرا عشق نفرینیست
فروغ فرخزاد
#ادبیات #شعر #هنر #شاعر #زن #زنانگی #شاعران_ایران #شاعران_معاصر #ادبیات_فارسی #شعر_فارسی #شعر_معاصر #شعر_امروز #شعر_نو #فروغ_فرخزاد #احمد_شاملو #فریدون_مشیری #مهدی_اخوان_ثالث #سهراب_سپهری #هوشنگ_ابتهاج #سیمین_بهبهانی #شهریار #سیاوش_کسرایی #شفیعی_کدکنی #حسین_منزوی #نصرت_رحمانی #نیما_یوشیج
اینستاگرام فروغ فرخزاد