داستان_کوتاه مجلس میهمانی بود پیر مرد از جایش برخاست تا ب...
📖 #داستان_کوتاه:
مجلس میهمانی بود.....
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود
تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است،
می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....
🔺 مواظب قضاوتهایمان باشیم....
.
📸عکس : فلورنظری
اون موقعها کرونا نبود و من آزاد و رها بین مردم راه می رفتم و قدم می زدمو عکاسی می کردم یاد باد آن روزگاران خوش یاد باد 😔
#فلورنظری #felornazari #قضاوت #مردم #جامعه #دنیا #دوستی #انسانیت
اینستاگرام Felor Nazari فلور نظری
مجلس میهمانی بود.....
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود...
اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد.....
و چون دسته عصا بر زمین بود
تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده.....
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است،
می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود.....
🔺 مواظب قضاوتهایمان باشیم....
.
📸عکس : فلورنظری
اون موقعها کرونا نبود و من آزاد و رها بین مردم راه می رفتم و قدم می زدمو عکاسی می کردم یاد باد آن روزگاران خوش یاد باد 😔
#فلورنظری #felornazari #قضاوت #مردم #جامعه #دنیا #دوستی #انسانیت
اینستاگرام Felor Nazari فلور نظری