صادق هدایت در غروب چنین روزی در سال هزار و سیصد و سیبند و ب...

صادق هدایت در غروب چنین روزی در سال هزار و سیصد و
صادق هدایت در غروب چنین روزی... در سال هزار و سیصد و سی...بند و بساطش را جمع کرد و خودخواسته برای همیشه رفت. او که بعضا نقاشی هم می‌کرد و نقاشی را نیز بسیار خوب می‌فهمید دلیل سوژه‌ی کاریکاتور من در قامت نقاش شده است.جایی در کتاب "آشنایی با صادق هدایت/م فرزانه " می‌گوید:
سیاست چیز گهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصص ، نه دست من و امثال من. ولی ضمناً همه مان بچه سیاستیم. با سیاست کاری نداریم ، سیاست با ما کار دارد. وقتی هم پایش بیفتد باید حقش را گذاشت کف دستش. سارتر همین کار را کرد. با سلام و صلوات به آمریکا دعوتش کردند. اولا یک ربع ساعت بهش در رادیو وقت دادند که حرف بزند .بجای اینکه راجع به ادبیات و فلسفه صحبت بکند ، پرید به وضع امریکا ، سیاه ها ، حق کشی ، راسیسم. بعد هم برگشت ، معلوماتی را نوشت که روز اولی که دیدمت دستت گرفته بودی :
La putain respectueuse
از سناتور گرفته تا مردم عادی ، دهان همه شان را چائیده. حالا لابد دمار از روزگارش خواهند کشید ولی او دیگر جا افتاده. ما چی ؟ مرده شور این جور شهرت را ببرند !...
#Jean_Paul_Sartre
#صادق_هدایت

مصطفی_فرزانه
آشنایی_با_صادق_هدایت
ژان_پل_سارت

اینستاگرام Bozorgmehr Hosseinpour