نقد و بررسی فیلم پدر (The Father)

نقد و بررسی فیلم پدر (The Father) نمایشنامه پدر ( The Father ) در سال 2012 توسط فلوریان زلر نوشته شد اما 8 سال زمان برد تا بتواند اقتباس سینمایی از نمایشنامه اش را بسازد. فیلمی که نخستین بار در جشنواره فیلم ساندنس به نمایش درآمد و با استقبال گسترده منتقدان سینمایی همراه شد. داستان فیلم درباره پیرمردی به نام آنتونی ( آنتونی هاپکینگز ) است که دچار زوال عقل شده و درک درستی از وقایع پیرامون خود ندارد. آنتونی توسط دخترش آن ( اولیویا کلمن ) نگهداری می شود. آن به تازگی با مردی آشنا شده که در پاریس زندگی می کند به همین دلیل، او می خواهد برای زندگی به پاریس برود اما شرایط آنتونی مناسب نیست و... در تاریخ سینما آثار بسیاری با موضوع زوال عقل و فراموشی ساخته شده اند که اغلب شان آثار موفقی بوده اند. اما اولین ساخته سینمایی فلورین زلر ویژگی های منحصر به فردی دارد که همگی مدیون سابقه تئاتری کارگردانش است. « پدر » در اصل نمایشنامه بوده به همین جهت دکوپاژ و شخصیت پردازی در بالاترین سطح ممکن قرار دارد. فیلمنامه محکم و دقیق « پدر » باعث شده تا تماشاگر هنگام تماشای فیلم بیش از آنکه دلش برای وضعیت آنتونی بسوزد، به درک بالایی درباره زوال عقل دست پیدا کند. زلر در روایت قصه هرگز از احساسات تماشاگر سوء استفاده نمی کند و علاقه ای هم به ترحم خریدن برای آنتونی ندارد. آنتونی پیرمرد منظمی است که در تمام طول زندگی با بد خلقی با اطرافیانش برخورد کرده و حالا که به زوال عقل مبتلا شده، نمی تواند بپذیرد که او نیز آسیب پذیر شده است. روایت « پدر » خطی نیست و راوی قصه نیز هیچ صداقتی در طول فیلم ندارد! در واقع فیلم از نقطه نظر ذهن آنتونی روایت می شود. ذهنی که بیمار است و هر لحظه اطلاعات اشتباهی در آن مخابره می شود و در نتیجه، تماشاگر نیز می بایست با این اطلاعات اشتباه و متناقض مواجه شود. تصاویر صادقانه ای که خیلی زود کارگردان آن را نتیجه اوهام شخصیت هایش معرفی می کند. روایتی که هیچ بخشی از آن قابل اعتماد نیست و تنها براساس سرنخ هایی که در طول قصه بیان می شود می توانیم به حقیقتِ زندگی آنتونی پی ببریم. شاید بتوان گفت تنها دقایق ابتدایی فیلم است که صادقانه آنچه که بیان شده را به تصویر می کشد. آنتونی پیرمرد تنهایی است که با شنیدن خبر سفر دخترش به پاریس، دچار مشکلات ذهنی می شود. در واقع نقطه آغاز بحران، شنیدن این خبر و ترس و وحشت آنتونی از تنها ماندن است که سبب می شود در ادامه مجموعه ای از انسان های واقعی ( اما در عین حال خیالی! ) در ذهنش ساخته شوند. شخصیت هایی که در طول فیلم به داستان اضافه می شوند، همگی به درستی پرداخت می شوند. همانطور که گفته شد، این ویژگی مدیون تجربه تئاتری کارگردان است که شخصیت ها را به حال خود رها نکرده و برای حضور آن ها در مقابل دوربین دلیل مناسبی ارائه می دهد. افرادی که با توجه به رفتاری که با آنتوان دارند، می توانیم به درک مناسبی از هویت واقعی آن ها برسیم. مانند همسر آن که آنتونی حتی در خیال خودش نیز رابطه چندان خوبی با او ندارد و حتی در مقطعی مورد ضرب و شتم او قرار می گیرد. زلر با هوشمندی دلیل احساس بد آنتونی به چهره افرادی که در ذهن سپرده را در انتهای فیلم یادآور می شود تا هیچ ابهامی در طول قصه بر جای نماند. زلر در نخستین تجربه سینمایی خود به خوبی توانسته زوایای پیچیده ذهن یک پیرمرد بداخلاق را با جزئیات کامل برای تماشاگر شرح دهد. جزئیاتی که نه از دیدگاه شخص ثالث، بلکه مستقیماً از ذهن آشفته آنتونی بیان می شود. زلر در طول قصه این موضوع را برای تماشاگر روشن می کند که آنتونی از تنهایی وحشت دارد به طوریکه حتی نمی تواند برای لحظه ای از داشته هایش جدا شود. مانند ساعتی که هربار او را در جایی قرار می دهد و زمانی که نمی تواند آن را بیابد، عصبی شده و با پرستارانش درگیر می شود. آنتونی در عین حال بخشی از خاطراتش را به صورت مبهم به یاد می آورد. خاطراتی که ترتیب زمانی در آن ها گم است اما در یک نقطه مشترک هستند و آن اینکه تمام این تصاویر، به دلیل ترس آنتونی از مواجه با تنهایی، هر بار به شکلی متفاوت، در ذهن او مرور می شوند. دیگر شخصیت داستان یعنی دختر آنتونی به نام آن نیز به درستی شخصیت پردازی می شود. دختری سرخورده با آرزوهای از دست رفته که حالا در میانسالی می خواهد تجربه جدیدی در زندگی کسب کند. آن در عین حال، عاشق پدرش است و حس مادرانه ای نسبت به او دارد و سرسختانه در جدال با نفس خودش برای تصمیم گیری در مورد اوست. رابطه پیچیده میان آن و آنتونی تماشایی و تاثیرگذار است. رابطه ای که در آن عشق وجود دارد اما در عین حال استیصال، درماندگی و نگرانی از آینده نیز موج می زند. نمی توان از فوق العاده بودن « پدر » صحبت کرد و اشاره ای به بازی آنتونی هاپکینگز نکرد. بازیگری که سال ها بود نقش آفرینی ماندگاری از او ندیده بودیم، حالا با فیلم « پدر » ثابت کرده که در 84 سالگی می تواند کماکان ستاره بی چون و چرای سینما باشد و با اختلاف بهترین بازیگر سال شود. هاپکینگز در نقش آنتونی، چنان تسلطی دارد که حتی برای یک لحظه نمی توانیم او را در حال ایفای نقش تصور کنیم. هاپکینگز برای ایفای نقش آنتونی تبدیل به خودِ آنتونی شده و بهترین بازی سال را رقم زده است. اولیویا کلمن نیز در کنار هاپکینگز، بازی تماشایی از خود ارائه داده که به راحتی در رده بهترین نقش آفرینی های سینمایی سال قرار می گیرد. « پدر » فوق العاده است و تماشای آن برای هر علاقه مندی به سینما توصیه می شود. فیلمنامه قرص و محکم فلوریان زلر در کنار طراحی صحنه، تدوین، فیلمبرداری تماشایی و بازی بی نظیر بازیگران فیلم، تجربه تماشای « پدر » را لذت بخش می کند. زلر با ساخت « پدر » ثابت کرد که برای روایت قصه زوال عقل نیازی به روایت شخص ثالث نیست و می توان زندگی را از دریچه ذهن فرد مبتلا به زوال عقل دید و آنچه که این افراد تجربه می کنند را حس کرد. « پدر » با اختلاف فراوان، بهترین اثری است که تا به امروز درباره زوال عقل ساخته شده است.       منتقد : میثم کریمی این مطلب بصورت اختصاصی برای سایت " مووی مگ " به نگارش درآمده و برداشت از آن جز با ذکر دقیق منبع و اشاره به سایت مووی مگ، ممنوع بوده و شامل پیگرد قانونی می گردد. به خانواده بزرگ جامعه مجازی مووی مگ بپیوندید   پدر  (The Father) کارگردان : Florian Zeller                نویسنده : Florian Zeller، Christopher Hampton بازیگران : Olivia Colman...Anne Anthony Hopkins...Anthony Mark Gatiss...The Man Olivia Williams...The Woman ژانر : درام درجه سنی: PG-13 ( مناسب برای افراد بالای 13 سال ) برای مطالعه ادامه این مقاله روی عکس کلیک کنید مووی مگ #نقد_فیلم_خارجی #سینما #نقد_فیلم