تک درختی را در صحرا دیدمبا رقص برگ ها کرشمه ها و نگاهش ازم ...

تک درختی را در صحرا دیدمبا رقص برگ ها کرشمه ها و
تک درختی را در صحرا دیدم..با رقص برگ ها، کرشمه ها و نگاهش، ازم خواست در کنارش بمونم. نتونستم نگاهش را پاسخ بدم.به راهم ادامه دادم.از تک درخت فاصله گرفتم. به جایی رسیدم که چند درخت با فاصله از هم دیده می شدند. به درخت اول رسیدم، تنهایی تک درخت را برایش زمزمه کردم. رقصی کردند و نسیمی بر صورتم نشاندند و مرا از میان شان عبور دادند.رفتم و رفتم تا از آنها خیلی دور شدم. به ارتفاعی رسیدم. خود نیز ارتفاع گرفتم تا به بلندترین نقطه کوه رسیدم. دشتی سرسبز پیش رویم بود. به پشت سر نگاه کردم. تک درخت تنها نبود، درخت دوم در کنارش دیده میشد. گویا درخت دوم زمزمه هایم را شنید و برای دلداری تک درخت به سراغ اش رفته بود. از بالا درختان در کنار هم دیده می شدند. نگاهم را برگرداندم و نسیم سبزه زار پیش رویم، مرا به سمت خود کشاند.
#الهه_منصوریان
.
عکس از دوست خوبم مریم مجد : mariam_majdd

اینستاگرام الهه منصوریان/Elahe Mansoriyan