مهدی قربانی ثمین

مهدی قربانی ثمین

امسال بهار شرمگین و خجل است

ابری ست هوا ، غمزده بیچاره دل است

 

هر سو نگری درد و مصیبت بینی

آتش زده بر جان، همه جا مشتعل است

 

خشکیده دگر اشک و نمانده آهی

تفتیده زمین ، مرغ هوایی کسل است

 

گل چو پژمرد چمن رخت عزا بر تن کرد

نو نگردیده کنون روز، زمان منفعل است

 

من نوشتم ز دل و لیک دلم با من گفت

گلِه کم کن که به نوروز جهان معتدل است

 

برود زردی این باغ و دگر سبز شود

چونکه امید نمرده ست. واین حرف دل است