پادشاهی به شکار رفت و در مسیر مرد بدقیافه ای را دید که از ن...

پادشاهی به شکار رفت و در مسیر مرد بدقیافه ای را د
💕پادشاهی به شکار رفت و در مسیر مرد بدقیافه ای را دید که از نظر پادشاه بدیمن بود، دستور داد او را زدند و به زندان انداختند. از قضا در آن روز، پادشاه شکار خوبی داشت و شادمان برگشت و به او اجازه آزادی داد.

مرد اجازه خواست تا چیزی به سلطان بگوید و گفت: ای پادشاه، مرا پس از دیدن میزنی و به زندان می فرستی، ولی من تو را می بینم و شکارت خوب می شود و با سلامتی و شادی برمی گردی، حالا بگو کدام یک از ما بدیمن تر بودیم برای هم؟ پادشاه از این حرف شرمنده شد و به او هدیه داد.

( کشکول شیخ بهایی )



#فکر_زیبا