موسولینی، بهترین نمونه دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم ...

موسولینی، بهترین نمونه دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم شکل‌گیری دیکتاتوری موسولینی نه اتفاقی یک‌شبه و ناگهانی که محصول فرآیندی چند ساله بود. روزنامه اعتماد نوشت:‌ «ایتالیا در شروع دهه ۱۹۲۰ کشوری عمیقا بحران‌زده بود که اگر نبود زمینه‌ای هم برای قدرت‌گیری فاشیست‌ها وجود نداشت. سرخوردگی‌های به جای مانده از جنگ اول جهانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی آن سال‌ها و از همه اینها بدتر ناتوانی و ناکارآمدی تشکیلات موجود در ایتالیا برای تدبیر مسائل و مشکلات همه دست به دست هم دادند و این کشور را به سوی نوعی هرج‌ومرج پنهان بردند. شرایطی که در آن هیچ گروه و حزبی قدرتی بیشتر از رقبایش نداشت، کار خاصی هم در کشور انجام نمی‌شد و بسیاری چیزها رها شده مانده بود. این شرایط عده زیادی را نسبت به آینده کشورشان مایوس کرده و عده دیگری را به بی‌اعتنایی نسبت به همه ‌چیز سوق داده بود. چون ثروتمندان و طبقات بالای جامعه ایتالیا - زمینداران بزرگ و صاحبان صنایع این کشور - از قدرت‌گیری چپ‌ها و دگرگونی‌های بزرگی که احتمالا بعد از آن شکل می‌گرفت، می‌ترسیدند با همه داشته‌های خودشان از موسولینی و دارودسته‌اش پشتیبانی کردند. چون شرایط کشورشان را مقدمه‌ای برای یک انقلاب سوسیالیستی می‌دیدند، پشت سر فاشیست‌ها صف متحدی از همه نیروهای ضد انقلابی شکل دادند. سرژ برستاین و پی‌پر میلزا در کتاب تاریخ اروپا می‌نویسند که چند عامل در رشد نفوذ و افزایش تاثیر فاشیست‌ها نقش داشتند اما مهم‌ترین عامل «توهمی بود که در میان بخش‌های بزرگی از طبقه حاکم ایتالیا وجود داشت؛ مبنی بر این که می‌توان از موسولینی برای برقراری آرامش در داخل کشور و بازگرداندن امتیازات افراد مرفه استفاده کرد سپس در اولین فرصت از شر او خلاص شد.» فاشیست‌ها تا ۱۹۲۴ حتی با وجود تکیه به مجموعه‌ای از شعارهای ناسیونالیستی و بهره‌جویی از همه روش‌های عوام‌فریبانه عملا هیچ موفقیت قابل اعتنایی نداشتند و از شرکت در رقابت‌های منصفانه دموکراتیک به هدف‌شان نمی‌رسیدند. تا این که حمایت طبقات متنفذ و ثروتمند از فاشیسم آغاز شد و پیروزی آنان در انتخابات ۱۹۲۴ را رقم زد. شکل‌گیری دیکتاتوری موسولینی نه اتفاقی یک‌شبه و ناگهانی که محصول فرآیندی چند ساله بود. او بعد از پیروزی در انتخابات چند نفر از مخالفان سرشناس خود را کشت یا مجبور به سکوت کرد. بعد به هر شیوه ممکن از جمله استفاده از خشونت مانع نقش‌آفرینی احزاب رقیب شد و سرانجام سال ۱۹۲۶ در چنین روزی دستور به ممنوعیت فعالیت همه دسته‌ها و تشکل‌های غیرفاشیستی داد. البته باز برخی نهادهای گذشته مثل مجلس و پادشاه باقی ماندند اما در عمل کاره‌ای نبودند و قدرت و تصمیم‌گیری فقط به فاشیست‌ها و رهبر آنان موسولینی تعلق داشت. او به ظاهر باید به شاه جواب پس می‌داد اما هم فرمانده کل نیروهای مسلح بود و هم می‌توانست بدون مشارکت مجلس هر قانونی را که بخواهد وضع کند. حزب فاشیست نیز به نیابت از او بر جامعه نظارت داشت. مجموعه‌ای از شعارها را به خورد مردم می‌داد و از همه تکرار و عمل به آنها را - به زور - مطالبه می‌کرد و مخالفان و منتقدان را هم در ادارات و هم در جامعه‌شناسایی و تنبیه‌ - یا به اصطلاح خودشان «توجیه» - می‌کرد. رژیم موسولینی نه «فقط» یکی از دیکتاتوری‌های تمامیت‌خواه قرن بیستم که بهترین و کامل‌ترین مثال آن بود.» عصر ایران