هوا تمییز بود نه خیلی ولی اینطوری هم نبود که چشم چشم رو نبی...

هوا تمییز بود نه خیلی ولی اینطوری هم نبود که چشم
هوا تمییز بود، نه خیلی ولی اینطوری هم نبود که چشم چشم رو نبینه. کرونا نبود. ماسک نبود. گرونی نبود. دلار سی هزار تومن نبود. نون ۵ هزار تومن. خونه متری ... تومن. برق نمی رفت. مازوت خفه مون نمی کرد. نگران جنگ و انتخابات بقیه و خودمون و هیچی نبودم. این اومده بود اون رفته بود هیچی عوض نشده بود یا شده بود من حوصله فکر کردن بهش را نداشتم. یه کوچولو به اندازه چند ماهی فرصت داشتم زندگی کنم. دوتا بشم بال در بیارم برم بالای چارسو، سینما فیلم ببینم. فیلم خودمو. این یعنی آرزوی بچگیت شده روزمره زندگیت و نمی بینی. شاید همین غلطه. شاید باید ببینی بفهمی و قدر بدونی .
زندگی در جریان عادی خودش بود و من قدرنشناس نه، ناباورتر از آن بودم که چنین روزهایی رو پیش بینی کنم. حالا دیگه تو آینه هم خودم رو تار می بینم و با ماسک نمی شناسم. به فردا هم نمی تونم فکر کنم اصلا. حالا دیگه بال هام افتاده. سینما تعطیله و یکی من هم واسه این شهر اضافه است. هریکی مون جای بقیه رو تنگ می کنه و نفسش را سخت. چه برسه دوتا بشم.
#تینا_پاکروان

اینستاگرام Tina pakravan | تینا پاکروان