فکر کنم سه ساله بودم که بابام برای یه ماموریت کاری رفت ژاپن...

فکر کنم سه ساله بودم که بابام برای یه ماموریت کار
فکر کنم سه ساله بودم که بابام برای یه ماموریت کاری رفت ژاپن. سوغاتی اون سفر یه عروسک بود واسه من و یه ضبط یا رادیو یا تلویزیون سونی بود برای مادرم که اصلا یادم نمیاد. مهم این بود که من فکر کردم هرچی از ژاپن بیاد اسمش سونی میشه واسه همین اسم عروسکم شد سونی 😂
تقریبا ده سال شایدم بیشتر محبوب ترین اسباب بازی و بعدتر دکور اتاقم بود. یادمه قرار بود یه سال عید با هواپیما بریم شیراز و من سونی را هم بردم . چون می ترسیدم نذارن سوار شه شبونه براش پاسپورت درست کردم و یه نقاشی هم جای ویزا کشیدم توش. نام سونی. نام خانوادگی پاکروان. نام مادر تینا. مقصد شیراز😂
امشب داشتم عکس های قدیم رو نکاه می کردم و کلی با دیدن این عکس خندیدم. اینجا دارم به سونی می گم ساکت باشه چون لابد یکی خوابیده بوده.
تمام دوران بمب باران و موشک باران من و سونی با هم می رفتیم پناهگاه. خیالم راحت بود زیر پله خونه مون سونی نمیمیره. ولی هنوز برام بانمک ترین اتفاق انتخاب اسمش بود. سونی آخه؟!؟
😂😂😂
#تینا_پاکروان
#tina_pakravan #sony 😂

اینستاگرام Tina pakravan | تینا پاکروان