جمعه نوشته من این بار برای توست برای تهران شهری که دوستش دا...

جمعه نوشته من این بار برای توست برای تهران شهری ک
جمعه نوشته من این بار برای توست برای تهران. شهری که دوستش دارم و ازش گریزانم. کار و زندگی ام به آن وابسته است اما نفسم تنگ می شود در کوچه و خیابانش. شهر دود زده و غبار گرفته ای که از فشار تاریخ کمرش خم شده و نشکسته است. قوز کرده و سلانه سلانه با شتاب می رود. پر از تناقض است. از در و دیوار تا آدم و ماشینش. معماری اش مثل دندان کرم خورده یکی در میان قدیم و جدید و زشت و زیباست. هویتش مخدوش مخدوش است اما تاریخ دارد. پایتخت بوده و هست و انگار حتی تا وقتی از جمعیت بترکد خواهد ماند. همه ی نگاه ها به سوی اوست و از همه نگاه ها نقاب بر رخ می کشد. خسته است. خیلی خسته. حق هم دارد.
تهران تهران که می گفتن شهر قشنگیه فقط مردمش بدن حالا شهر قشنگی نیست و مردمش درهمند. شهر تو باشد و غریب باشی، عجیب است. از لابه لای تمام کوچه هایش می توان ستونی، خانه ای، پارک و تماشاخانه ای، بنای مانده از قدیم محجوب بیگانه ای یافت. می شود به همان یک لحظه عبور از میدان بهارستان، خیابان قوام السلطنه(سی تیر) ، باغشاه و ساختمانهای پر ابهتش، به یک گردش در بازار در روزی خنک، به درختان سر به هم دوخته خیابان پهلوی(ولیعصر) و موزه ها و نگارخانه هایش دلخوش کرد و ماند.
اما از دل من اگر بپرسی من شمایل تهران قدیم را که خلوت بود و معماریش بی هویت نشده بود بیشتر دوست دارم. اصلا نمی دانم چرا موسیقی قدیمی و گرامافون و شعرهای شاعران خوش سخنی که هنوز عشق برایشان حرمت داشت فشار خونم را تغییر می دهد. جمعه نوشته من برای توست تهرانم که زیربار قرنها سختی نفس می کشی و جان می بخشی.🌹
#تینا_پاکروان
#جمعه_نوشته
#تهران

اینستاگرام Tina pakravan | تینا پاکروان