سیاهی_هیئت مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه ات غریب بودی علی ر...

سیاهی_هیئت  مشتاق رخ حبیب بودی بی فاطمه ات غریب ب
#سیاهی_هیئت
.
مشتاق رخ حبیب بودی
بی فاطمه ات غریب بودی
.
علی راحت شد..
دیگه مجبور نیست جواب سلام خیلیارو بده...
دیگه مجبور نیست چشم تو چشم قنفذ بشه...
دیگه مجبور نیست پشت بعضیا وایسه نماز بخونه...
علی تو راحت شدی..
ماییم که بی پدر شدیم..
ماییم که یتیم شدیم..
ماییم که وقتی گفتی سلونی قبل ان تفقدونی، از من بپرسید قبل از اینکه منو از دست بدید، نفهمیدیم چی میگی..
واسه همینم بود که جمله اخر وصیتت گفتی بعد مرگم مرا خواهید شناخت، بمیرم برای غربتت مولای من که من بعد از مرگتم نشناختمت..
.
دور شمع پیکرت،گردیده ام خاکسترت
ای به قربان تو و این رنگ زرد پیکرت
از نفس های بلندت میل رفتن می چکد
حق بده امشب بمیرم در کنار بسترت
تا نگیرد خون تازه گوشه ی تابوت را
مهلتی تا که ببندم دستمالی برسرت
حیف شد، از آن­همه دلواپسی کودکان
کاسه های شیر­ مانده روی دست دخترت
کاش می­مردم نمی­دیدم به خاک افتاده است
هیبت طوفانی دلدل سوار خیبرت
خلوت شبهای سوت و کور نخلستان شکست
با صدای وا علی و وای حیدر حیدرت
شهر کوفه تا نگیرد انتقام بدر را
دست خود را بر نمی دارد پدر جان از سرت
با شمایی که امیر کوفه اید اینگونه کرد
الامان از کاروان دختر بی معجرت
می روی اما برای صد هزاران سال بعد
میل احسان می نماید غیرت انگشترت
.مثل بقیه هیئتامون روضه ای شعری، حداقل یه یاعلی بنویسین که اقا به جمعمون نظر کنند..

اینستاگرام نهج البلاغه و کلام على (ع)