صداى ماشین بابا که آمد عروسکم را پرت کردم و پابرهنه دویدم ت...

صداى ماشین بابا که آمد عروسکم را پرت کردم و پابره
صداى ماشین بابا که آمد عروسکم را پرت کردم و پابرهنه دویدم توى کوچه
. مامان به تو که قنداق پیچ در بغلش بودى اشاره کرد؛ "شقایقم خدا یه برادر بهت داده"
تمام سالهاى بعد از آن هم به دنبالت دویدم . پابرهنه ، با دمپایى ،با پاشنه بلند از وسط مهمانى ، با لباسِ نقشى که سرِ کار به تنم بود ، دویدم تا تو را نجات بدهم از دلِ مخمصه هایى که به دست خودت ساخته بودى.
هنوز هم هر بار اسمت روى گوشیم مى افتد تا بیایى بلند بخندى و بگویى "فقط زنگ زدم حالتو بپرسم "دلم هزار راه میرود .
اما عزیز من بالا برویم پایین بیایم تو برادر کوچکِ منى و من عاشقانه دوستت مى دارم . این سرنوشت بعضى از عشق ها و دوست داشتن هاست که همواره در اضطراب و دلهره تنیده شده اند

و در هر صورت ،برادرِ کوچک من، من این جا ، این گوشه ى زندگى ، ایستاده ام تا باز هم هر بار به دنبالت بدوم .
.تولدت مبارک عزیزِ خوش قلبِ ناسازگار من
تولدت مبارک داداشِ کوچک گنده ى من

عکس از سمت پایین به بالا ؛ بچه ى برادرم
بچه ى خودم ، بچه ى خواهرم ، خودِ برادرم
📷: mehrnazdehghan_2

اینستاگرام شقایق دهقان