رهبر اکستر قدمی به جلو برداشت و با پا دوبار به سکو ضربه زد ...

رهبر اکستر قدمی به جلو برداشت و با پا دوبار به سک
«رهبر اکستر قدمی به جلو برداشت و با پا دوبار به سکو ضربه زد، یک هیس قوی سالن را فرا گرفت. سکوت برقرار شده زنده و مشتاق بود. بعد رهبر ارکستر چوبش را به حرکت دراورد و یکباره صدای ساز در نهایت شفافیت سالن را پر کرد ، موسیقی حالا برایم عینیت مادی پیدا کرده بود؛ چیزی نبود که فقط از راه گوشم بشنوم بلکه در تمام وجودم جاری شده بود، اطرافم را گرفته و حواس پنج گانه ام را به لرزه انداخته بود پوستم سوزن سوزن شده و کف دستم عرق کرده بود ... قوه ی تخیلم به طرز غیرمنتظره شکوفا شده بود؛ همان طور که نشسته بودم هیجان های گذشته یکباره در وجودم غلیان پیدا کردند. فکار و ایده های نو در ذهنم پیچیدند گویی به بینش و بصیرت دیگری دست یافته ام. خیلی چیزها بود اما اصلا دلم نمی خواست به پایان می رسید، دوست داشتم تا ابد همان جا بنشینم..»
#من_پیش_از_تو
#جوجو_مویز
#مریم_مفتاحی
#کتاب_خوب#کتاب#کتابخانه#کتابخوانی#کتابفروشی#من_کتاب_را_دوست_دارم#کافه_کتاب#نشر
#ketabekhooob#ketabkhoob#ketab#ketabha#cafeketab#book#books#bookstagram#bookstore#ilovebook#library#bookworm

اینستاگرام کتاب خوب