کوزت و ماریوس بهت زده خفه شده از اشک به زانو درامدند و هریک...

کوزت و ماریوس بهت زده خفه شده از اشک به زانو درام
کوزت و ماریوس بهت زده، خفه شده از اشک، به زانو درامدند و هریک از آن دو روی یکی از دست های ژان والژان افتاد. این دست های محتشم دیگر حرکت نمی کردند. ژان والژان عقب افتاده بود. نور ِ دو شمع روشنش میکرد. چهره ی سفیدش آسمان را می نگریست. می گذاشت تا کوزت و ماریوس دست هایش را غرق در بوسه کنند. مُرده بود.
شب بی ستاره بود و کاملا تاریک. بی شک در ظلمت. مَلَکی عظیم ایستاده بود. بالها گسترده. در انتظار ِ جان.

#بی_نوایان شاهکار ادبی فرانسه نوشته ی #ویکتور_هوگو ـ مترجم #حسینقلی_مستعان ـ #نشر_بدرقه_جاویدان
#کتاب_خوب#کتاب#کتابخانه#کتابخوانی#کتابفروشی#من_کتاب_را_دوست_دارم#کافه_کتاب#نشر
#ketabekhooob#ketabkhoob#ketab#ketabha#cafeketab#book#books#bookstagram#bookstore#ilovebook#library#bookworm

اینستاگرام کتاب خوب