پدر آرزو اعتراف کرده روز حادثه وقتی از محل کارش به خانه باز...

پدر آرزو اعتراف کرده روز حادثه وقتی از محل کارش ب
پدر آرزو اعتراف کرده روز حادثه وقتی از محل کارش به خانه بازگشته، آرزو حالش خوب نبوده ومدام گریه می کرده است. همسرش به هر زحمتی بوده اورا خوابانده و رفته است حمام. درحال تماشای تلویزیون ناگهان فکری شیطانی به ذهنش می زند؛ متکای پنبه ای را از زیر سر دخترش برداشته و با فشردن آن به صورت آرزو خفه اش می کند.
مثل سگ دروغ گفته ای  من آن خط ها و ردهای سیاه را فراموش نکردم. شاید با سیم تلفن. شاید هم با یک تکه پارچه سیاه. مگر تلویزیون چه برنامه ای پخش می کرد که این کابوس به ذهن تو آمد؟ قطعا راز بقا نبوده..... #آن_گوشه_دنج_سمت_چپ
#مهدی_ربی
#نشر_چشمه
#کتاب_خوب#کتاب#کتابخانه#کتابخوانی#کتابفروشی#من_کتاب_را_دوست_دارم#کافه_کتاب#نشر
#ketabekhooob#ketabkhoob#ketab#ketabha#cafeketab#book#books#bookstagram#bookstore#ilovebook#library

اینستاگرام کتاب خوب