از جلال پرسیدم “این دو هفته تعطیلی چی کار می‌کنی؟” جلال گفت...

از جلال پرسیدم “این دو هفته تعطیلی چی کار می‌کنی؟
از جلال پرسیدم “این دو هفته تعطیلی چی کار می‌کنی؟” جلال گفت “ می خوابم ، موبایلم را نگاه می کنم، غذا درست می کنم ، فیلم می‌بینم، دراز می کشم به سقف نگاه می کنم ، فکر می کنم ، گریه می کنم، اگه شد راه ...” حرفش را قطع کردم و پرسیدم “ گریه می کنی؟” جلال مکثی کرد ، بعد گفت “آره” پرسیدم “ تنهایی می شینی گریه می کنی؟ “ جلال گفت “ آره ، خیلی وقت ها‌”
گفتم “ چرا؟” جلال گفت “ چون گریه ام می گیره” پرسیدم “ از چی؟” جلال گفت “ از خیلی چیزها “ گفتم “ من هیچوقت ندیدم گریه کنی” جلال گفت “ جلو بقیه گریه نمی کنم”پرسیدم “ گریه ات نمی‌گیره؟ “ جلال گفت “ جلو بقیه روم نمیشه گریه کنم ولی وقتی تنهام راحت می شینم گریه می کنم” گفتم “ از چیزی ناراحتی؟ “ جلال گفت “ نه” بعد گفت “ وقتی با بقیه هستم می خندم وقتی تنها می شم گریه می‌کنم”. گفتم “ تنهایی اذیتت می کنه؟ “ جلال گفت “نه ، عاشق تنهایی ام هستم که راحت گریه ام را بکنم “. دلم یک جوری شد. خواستم بغلش کنم، گفت “ دیوانه کرونا است ، از دو متری جلوتر نیا والا پرتت می کنم بیرون” گفتم “ جلال حال ات خوبه؟” جلال گفت “ آره بابا... مگه تو گاهی گریه ات نمی گیره؟”

اینستاگرام soroush sehat