این آن روزهای آخر است که دیگر هیچ آرایش و پیرایشی تو را ...

این آن روزهای آخر است که دیگر هیچ آرایش و پیرا
این آن روزهای آخر است که دیگر هیچ آرایش و پیرایشی تو را شبیه خودت...شبیه زیبایی هایت نمی کرد...حتی این ماتیک سرخ که این همه دوست می داشتی اش .سرطان رنگ از رخسار تو و آرام از جان ِ ما برده بود آن روزها...و حالا امروز درست یک سال است که رفته ای... با آغاز ِ فصل ِ سرد. انگار تو بودی که می خواندی، با فروغ می خواندی انگار
.

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلودهٔ زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دست‌های سیمانی
زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
ساعت چهار بار نواخت
امروز روز اول دی ماه است
من راز فصل‌ها را می‌دانم
و حرف لحظه‌ها را می‌فهمم
نجات‌دهنده در گور خفته‌است
و خاک، خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش...
.
آرامشت برقرار بانوی آرامش و نیکویی...در آغوش ِ امن ِ خدا قرار بگیر مادر دوم من.
.
شعر که ناگفته پیداست، سروده ی فروغ فرخزاد نازنین است. و این عکس، تصویر خانم پروین جلالی ، خاله ی نازنینم است در روزهای آخر زندگی ِ پربارش. سال ِ پیش سرطان ایشان را از ما گرفت.
.
#سرطان

اینستاگرام Shabnam Moghaddami |شبنم مقدمی