عزیزم چند ساعتی مانده به ۲۰۲۱ و من قنبری گوش می‌دهم شهیار ق...

عزیزم
عزیزم
چند ساعتی مانده به ۲۰۲۱ و من قنبری گوش می‌دهم
شهیار قنبری
و برای نبودنِ تمامِ تن ها به گلایل‌ها فکر می‌کنم...
می گوید: بغلم کُن
ومن
این را به نیک می‌گیرم.
هیچ چیز در این روزها من را بیشتر از
«به سایبانِ تو»
سُر نمی‌دهد!
من تمام فکرم خوش‌بختی‌های سالِ جدید است.
بی خیالِ غم‌ها هم نمی‌شوم!
دریا پارسال هم آدم کُشت، و آدم‌ها تن به او دادند و خوشی کردند.
دریا بزرگ و غریب و صادق است!
دریا همانقدر که تن می‌دهد تن می‌گیرد.
می‌دانم سخت سالی بود، نه من! که همه می‌دانند.
این همه غم و نشدن!
این همه تنهایی های پُر از اشک! این همه از دست دادن! این همه درد و بیماری!
این همه تخت‌های پُر از بیمار! این همه ...
اما «هنوز» زندگی زنده است.
من را ببخش که به تو امید می‌دهم ، اما چه کار کنم ؟! من عاشقِ شُدن ها هستم.
به مامان و بابا زنگ زدم، ویدیٔو کال کردیم، می‌خندیدند و از من می‌پرسیدند کی میایی؟
و من به سال‌ِ جدید امید دارم.
راستش را بخواهی انگار یادمان رفته به هم محتاجیم!
من به مامان و بابا محتاجم.
به دیدن ها و آغوش‌ها!
بیا حرف از احتیاج نزنم ! چون احتیاج خودش کارِ خودش را می‌کند، من به لذتِ بعد از احتیاج نیاز دارم!
احتیاج می آید که محتاج را درمان کند، من به آن چیزی که احتیاج می‌آورد محتاجم.
من دستم را برای خوش‌حال بودن باز کرده‌ام، باید خالی کرد ، آماده شُد، خوشی بستر می‌خواهد.
من
برای
احتیاج‌هایم جایی ساخته‌ام.
عزیزم
من به تو احتیاج دارم‌ .
——
از مجموعه نامه‌هایی به «او»

اینستاگرام Saber Abar | صابر اَبَر