در راستای چالش #من_و_سانسورچی جا داره یادی کنم از سکانسی از...

در راستای چالش #من_و_سانسورچی
در راستای چالش #من_و_سانسورچی
جا داره یادی کنم از سکانسی از سریال #ماه_و_پلنگ که هنوز با یادآوریش دلم می سوزه.. در پی به جنون رسیدن #کتایون پس از مرگ آرش شبی کتیِ خانوم ( بنده) لباس عروس آغشته به خون آرش رو می پوشه( که البته دیگه رنگ خون نباید اینقدر زنده و شفاف می بود) ..
همچون جن زده ای از پله ها پایین میاد و در توهم و جنون با تصور شب عروسی و حضور آرش شروع به اجرای والسی می کنه که من اسمش رو والس مرگ گذاشته بودم.. بسیار سوزناک و تاثیرگذار .. اونقدر که دو شبی که فیلمبرداری این سکانس طول کشید تمام عوامل پشت صحنه با تاثر و تعدادی هم با هق هق این صحنه رو می نگریستند.. کتایون می چرخید و می گریست و می سوخت و عشق از دست رفته اش را می جست...
گذشته از هزینه زیادی که برای این دو روز فیلمبرداری شد و به باد فنا رفت،شاید این مهمترین سکانسی بود که بیننده دلش برای کتایون می سوخت و درد و رنج اونو می فهمید و باهاش همذات پنداری می کرد..
بگذریم.. سانسور شد.
همچین از وسط قلوه کنش کردن که بیننده مواجه شد با یه دخترک دیوانه که داره سر مادر پدرش عربده می کشه و همه خونه رو به هم می ریزه و بعد هم سر از تیمارستان در میاره.. در نهایت هر قدر سعی کردم فایلش رو بدست بیارم و منتشر کنم کسی با من همکاری نکرد.. مرسی #سانسورچی ✋
این تصویر رو #نادر_پیرزاده عزیز ثبت کرد.. #احمد_امینی #ویدا_جوان #آرمان_زرین_کوب #سعید_مطلبی#vidajavan

اینستاگرام ویدا جوان