✍🏼 ردای پاک سفید
✍🏼 ردای پاک سفید
خیلی زود دانشگاهش در سمنان تمام شد؛ هر چند برای پدر و مادر و خواهرش، رفتن به شهری دیگر برای تحصیل در دانشگاه سخت بود اما با افتخار دانشگاهش را تمام کرد. ما هم یکی دو باری برای تفریح و دیدنش، رفتیم. . ایام دانشگاه که تمام شد برگشت و روال عادی زندگی را ادامه داد, بیمارستانی که واسه طرح رفته بود منطقه محروم بود در خراسان رضوی،شهر جغتای، و اینکه داوطلب منطقه محروم بود چون نذر داشت یک مدت منطقه محروم کار کند..برای تهران زیاد داوطلب نبود اما منتظر بود تا در یکی از بیمارستانهای منطقه محروم پذیرفته شود، تا بتواند دوره طرح پزشکی خود را بگذراند. بالاخره شد آنچه باید میشد.
بعد از طرح در منطقه محروم حاشیه کرج مشغول به کار شد . از اینکه یک سفیدپوش به دوستانم اضافه شده بود،خیلی خوشحال بودم.کلی در این مدت مزاحمش میشدیم هر زمان نسخه برای آزمایشات و چکاپ میخواستیم برایمان مینوشت پزشک خانوادگی شده بود سوال بارانش میکردیم و او با صبر و حوصله جوابگو بود بسیار دلسوز و دوست داشتنی است .
این چرخه برای ما و او ادامه داشت تا خبرهای شیوع ویروس کرونا، در ایران منتشر شد و آنها باید در خط مقدم درمان مردم قرار میگرفتند. تردیدی عجیب بین خانواده اش وجود داشت. مادرش – که کاملا احساسات مادرانه داشت – دلش میلرزید برای اینکه فرزندش در این خط قرار بگیرد. خطر این ویروس از یک طرف و حس مادرانهای که داشت از سوی دیگر اجازه نمیداد، دکتر ما قدم از قدم بردارد ولی او تردیدی برای رفتن نداشت برخلاف نگرانی خانواده نظرش این بود که قسم خورده است و باید پای قسمش بماند،
دوباره لباس سفیدش را پوشید و رفت بیمارستان، و حالا مدتی است که دارد دوشادوش پزشکان و پرستاران دیگر، میجنگند تا پیروز شوند، تا ما پیروز شویم. او مثل همیشه افتخاری برای ما شده؛ دکترها و پرستاران این روزها عجیب دوستداشتنیتر شدهاند. تنها کاری که میتوانیم برای قدردانی از آنها کنیم، دعا برای سلامتیشان است.خدا (حافظٍ) همه شماها 🙏
#لیلا_بلوکات#کرونا_را_شکست_میدهیم #پزشک #دوران_سخت #این_نیز_بگذرد
اینستاگرام ليلا بلوكات/ Leila Bolukat
خیلی زود دانشگاهش در سمنان تمام شد؛ هر چند برای پدر و مادر و خواهرش، رفتن به شهری دیگر برای تحصیل در دانشگاه سخت بود اما با افتخار دانشگاهش را تمام کرد. ما هم یکی دو باری برای تفریح و دیدنش، رفتیم. . ایام دانشگاه که تمام شد برگشت و روال عادی زندگی را ادامه داد, بیمارستانی که واسه طرح رفته بود منطقه محروم بود در خراسان رضوی،شهر جغتای، و اینکه داوطلب منطقه محروم بود چون نذر داشت یک مدت منطقه محروم کار کند..برای تهران زیاد داوطلب نبود اما منتظر بود تا در یکی از بیمارستانهای منطقه محروم پذیرفته شود، تا بتواند دوره طرح پزشکی خود را بگذراند. بالاخره شد آنچه باید میشد.
بعد از طرح در منطقه محروم حاشیه کرج مشغول به کار شد . از اینکه یک سفیدپوش به دوستانم اضافه شده بود،خیلی خوشحال بودم.کلی در این مدت مزاحمش میشدیم هر زمان نسخه برای آزمایشات و چکاپ میخواستیم برایمان مینوشت پزشک خانوادگی شده بود سوال بارانش میکردیم و او با صبر و حوصله جوابگو بود بسیار دلسوز و دوست داشتنی است .
این چرخه برای ما و او ادامه داشت تا خبرهای شیوع ویروس کرونا، در ایران منتشر شد و آنها باید در خط مقدم درمان مردم قرار میگرفتند. تردیدی عجیب بین خانواده اش وجود داشت. مادرش – که کاملا احساسات مادرانه داشت – دلش میلرزید برای اینکه فرزندش در این خط قرار بگیرد. خطر این ویروس از یک طرف و حس مادرانهای که داشت از سوی دیگر اجازه نمیداد، دکتر ما قدم از قدم بردارد ولی او تردیدی برای رفتن نداشت برخلاف نگرانی خانواده نظرش این بود که قسم خورده است و باید پای قسمش بماند،
دوباره لباس سفیدش را پوشید و رفت بیمارستان، و حالا مدتی است که دارد دوشادوش پزشکان و پرستاران دیگر، میجنگند تا پیروز شوند، تا ما پیروز شویم. او مثل همیشه افتخاری برای ما شده؛ دکترها و پرستاران این روزها عجیب دوستداشتنیتر شدهاند. تنها کاری که میتوانیم برای قدردانی از آنها کنیم، دعا برای سلامتیشان است.خدا (حافظٍ) همه شماها 🙏
#لیلا_بلوکات#کرونا_را_شکست_میدهیم #پزشک #دوران_سخت #این_نیز_بگذرد
اینستاگرام ليلا بلوكات/ Leila Bolukat