در قفقازهم "گاز ایران" به ترکیه باخت

در قفقازهم "گاز ایران" به ترکیه باخت ساعت 24 - وابستگی اقتصادی کشورها به مصرف سوخت های فسیلی باعث تقاضای روز افزون برای عرضه باثبات نفت و گاز شده است. در این میان خطوط لوله انرژی به عنوان باثبات ترین روش عرضه انرژی اهمیت بسیار یافته است. رقابت کشورها بر سر مسیر خطوط لوله انرژی به حدی اهمیت دارد که باعث شکل گیری اصطلاحی با عنوان جنگ سرد خطوط لوله شده است. این پدیده شبیه به نوعی یارگیری سیاسی و اقتصادی میان کشورهای رقیب است؛ زیرا کشیده شدن خطوط لوله مابین کشورها باعث ایجاد پیوندهای سیاسی و اقتصادی میان آنها و در نتیجه افزایش اعتبار استراتژیک در سیاستگذاری های متقابل میشود. راه‌های انتقال انرژی نه‌تنها با منافع تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان در ارتباط است بلکه منافع کشورهای ترانزیتی را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. زیرا انتقال انرژی از طریق خطوط لوله علاوه بر اینکه یک مسأله فنی و جغرافیایی است با ملاحظات سیاسی و منافع اقتصادی کشورهای ذی‌نفع نیز در ارتباط است. به همین جهت ژئوپلیتیک کشورها اهمیت ویژه‌ای در این معادله دارد. قفقاز جنوبی علیرغم وسعت کمی که دارد منطقه ای مهم برای انتقال انرژی محسوب میشود. اما با توجه به محدودیتهای جغرافیایی حاکم بر منطقه، خطوط لوله آن باید از مناطق مجاور به بازار مصرف برسد.  از میان سه کشور این منطقه تنها گرجستان به شکل غیرمستقیم (از طریق دریای سیاه و تنگه بسفر و داردانل) به آب‌های آزاد دسترسی دارد. جمهوری ارمنستان کاملاً محصور در خشکی است. جمهوری آذربایجان نیز در کنار سواحل دریا خزر کشوری محصور در خشکی محسوب می‌شود که از مقادیر قابل توجهی منابع فسیلی برخوردار است. منطقه قفقازجنوبی به طور کلی و کشور آذربایجان به طور خاص به سبب نزدیکی به قاره اروپا یک منبع مناسب برای تأمین انرژی کشورهای اروپایی محسوب می‌شود. اما عدم دسترسی جمهوری آذربایجان به آب‌های آزاد خطوط لوله را تبدیل به منطقی‌ترین گزینه برای صادرات انرژی کرده است. در این میان مناسبات حاکم در قفقازجنوبی باعث انتخاب مسیرهای خاصی برای راه‌اندازی خطوط لوله شده است که پیامدهای سیاسی و اقتصادی ویژه‌ای را برای کشورهای منطقه و قدرت‌های ذی‌نفوذ به دنبال خواهد داشت. اگر از چشم‌انداز تاریخی به این قضیه نگاه شود اهمیت موضوع برجسته‌تر نیز خواهد شد. زیرا قفقازجنوبی در برهه‌های تاریخی گوناگون بخشی از خاک ایران و ترکیه بوده است. از این‌رو تهران و آنکارا رقبای قدیمی در منطقه محسوب می‌شوند. از سوی دیگر موقعیت جغرافیایی ایران و ترکیه در قبال قفقازجنوبی به طور بالقوه ابزاری برای افزایش قدرت ملی دو کشور است. اما از قوه به فعل در آمدن بخشی از این قابلیت‌ها به طرح‌های انرژی و خطوط انتقال آن در قفقازجنوبی بستگی دارد. اگرچه موقعیت جغرافیاییِ ترکیه در مجاورت بازار مصرفی اروپا این کشور را تبدیل به یک مسیر ترانزیتی مناسب برای انتقال انرژی قفقاز کرده است؛ اما موقعیت جغرافیایی به تنهایی نمی‌تواند عامل تبدیل‌شدن ترکیه به مسیری ترانزیتی خط لوله باشد. در این زمینه مناسبات سیاسی کشورها عاملی بسیار تعیین‌کننده است. به‌عنوان مثال می‌توان به تمایل سیاسی کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز بعد از فروپاشی شوروی اشاره کرد که همواره به دنبال تنوع‌بخشی به مسیرهای صادرات انرژی و کاهش وابستگی خود به روسیه بوده‌اند. در این راستا ایران و ترکیه همواره به‌عنوان دو گزینه در دسترس برای این کشورها مطرح بوده‌اند. اما نحوه تعاملات ایران در نظام بین‌الملل و چالش‌های بنیادینی که ایران در رابطه با غرب دارد باعث کنار گذاشتن ایران از مسیرهای انتقال انرژی و تقویت جایگاه ترانزیتی ترکیه شده است. از سوی دیگر روسیه نیز به‌عنوان یکی از مسیرهای قدیمی صادرات انرژی در منطقه مطرح است. اما مسکو از صادرات انرژی به‌عنوان اهرم فشار بر علیه اروپا استفاده کرده است که باعث مناقشاتی در رابطه مسکو و اروپا شده است. این مناقشات به ویژه بعد از وقوع انقلاب‌های رنگی در منطقه و اوکراین تشدید شد. در نتیجه اروپا و آمریکا، ترکیه را به‌عنوان بهترین گزینه ممکن برای طرح‌های انتقال انرژی انتخاب کردند.  به‌طوری‌که ترکیه تبدیل به مسیر انتقال انرژی قفقازجنوبی و کریدور جنوبی انتقال گاز به اروپا شده است. آنکارا بدین‌وسیله نه‌تنها نیاز خود به انرژی‌های فسیلی را تأمین می‌کند؛ بلکه اهمیت منطقه‌ای ترکیه را در بلندمدت افزایش خواهد داد. در این میان  این پرسش‌مطرح می‌شود که جایگاه ترکیه در ژئوپلیتیک خطوط لوله در قفقازجنوبی چه پیامدهایی برای ایران دارد؟ دراین راستا مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در مقاله ای آورده است که  تجارت خارجی قابل استنادترین شاخص برای نشان دادن محرومیت نسبی ایران در مقایسه با ترکیه در قفقاز جنوبی است که بخش قابل توجهی از آن ناشی از ژئوپلیتیک خط لوله در این منطقه است؛ زیرا این شاخص تا حد زیادی تحت تأثیر صادرات و ترانزیت انرژی کشورهای منطقه قرار دارد. به طوری که میانگین نقش انرژی در صادرات آذربایجان در یک دهه گذشته (2008-2018 )بیش از 92 درصد بوده است که این میزان با میانگین جهانی تفاوتی فاحش دارد. از این ارقام  می توان این نتیجه را گرفت که نفوذ در عرصه ژئوپلیتیک انرژی قفقاز با رشد معنادار تبادلات اقتصادی همراه خواهد شد؛ بنابراین ترکیه با تبدیل شدن به اصلیترین مسیر ترانزیتی در قفقاز تعاملات اقتصادی خود را با منطقه ارتقا داده است. جایگاه تجاری ترکیه و ایران با کشورهای قفقاز در سال٢٠١٨ گویای این مسئله است. ترکیه در 2018 رتبه دوم را در میان شرکای صادراتی و وارداتی آذربایجان داشته است. در حالی که ایران در میان 10 شریک صادراتی آذربایجان جای ندارد و هشتمین شریک وارداتی آذربایجان است. ترکیه رتبه چهارم صادرات به گرجستان و رتبه اول واردات از این کشور را دارد. اما ایران در میان 10 شریک تجاری گرجستان جای ندارد.  بنابراین می توان مدعی شد صادرات و ترانزیت انرژی به طور مستقیم بر جایگاه تجاری ایران و ترکیه در قفقاز تأثیر گذاشته است؛ به عنوان مثال 83 درصد واردات ترکیه از آذربایجان در سال 2017 محصولات معدنی (نفت و گاز و میعانات وابسته) بوده است. 10 درصد فلزات، 6/2 درصد تولیدات شیمیایی و سایر موارد جزئی تر بوده است .. اما نکته قابل توجه این است که ترانزیت انرژی به شکل غیرمستقیم نیز منجر به همکاری های گسترده تر اقتصادی شده است؛ به عنوان مثال 27 درصد صادرات ترکیه به آذربایجان ماشین آلات، 14 درصد محصولات شیمایی و 13 درصد فلزات بوده است که بخش قابل توجهی از این موارد در صنعت نفت و گاز آذربایجان استفاده شده است. جایگاه سایر بخش ها در تصویر شماره 3 نمایان است.  . آذربایجان در میان کشورهای قفقاز جنوبی بالاترین میزان صادرات و واردات را با ایران و ترکیه داشته است. حجم تجارت خارجی ترکیه با آذربایجان در سال 2018 حدود 1.85  میلیارد دلار بوده است که از این میزان حدود 1.47 میلیارد دالار صادرات و 38 میلیون دلار آن واردات بوده است. حجم کلی تجارت خارجی ترکیه با گرجستان 55/1 میلیارد دلار در سال 2018 و حدود 2 میلیون دلار با ارمنستان بوده است. . حجم کلی تجارت خارجی ترکیه با کشورهای قفقاز جنوبی در سال 2018 حدود 4/3 میلیارد دلار بوده است. در حالی که این رقم برای ایران حدود 842 میلیون دلار است. روابط تجاری ایران با کشورهای منطقه در سال 2018 یک چهارم روابط تجاری ترکیه است. این در حالی است که ترکیه با ارمنستان روابط رسمی ندارد و روابط تجاری دو طرف نزدیک به صفر است. در نتیجه  روند صادرات، واردات و ترانزیت انرژی تبدیل به جریانی مهم در تبادل ثروت و قدرت میان کشورها شده است. ترکیه اگرچه از فقر منابع فسیلی رنج می برد، اما با قرار گرفتن در مسیر تبادلات نفت و گاز درصدد افزایش نفوذ خود در ژئوپلیتیک انرژی مناطق مجاور از جمله قفقاز جنوبی است. عمق و دامنه تأثیرگذاری ترکیه در حوزه ژئوپلیتیک انرژی قفقاز را میتوان در قالب دو مفهوم »کانون انرژی« یا »ترانزیت انرژی« ارزیابی کرد. کشوری که تبدیل به کانون انرژی شود قادر خواهد بود که کنترل خود را ‌به شکلی آشکارا بر تولیدکنندگان و مصرف کنندگان اعمال کند. اما یک کشور ترانزیتی شاید قادر به اعمال نفوذ مستقیم نباشد، اما جایگاه برجسته ای در سیاستگذاری طرفین برای خود فراهم خواهد کرد. ترکیه تا تبدیل شدن به کانون انتقال انرژی فاصله بسیار دارد؛ اما با توجه به حجم منابع موجود در قفقاز جنوبی و مسیرهای انتقالی آن می توان مدعی شد که ترکیه تبدیل به مسیر ترانزیت انرژی قفقاز جنوبی شده است. با وجود این یک کشور ترانزیتی بودن آمال بلندپروازانه ترکیه را به صورت حداکثری تأمین نخواهد کرد. حتی از منظر برخی دولتمردان ترک نگاه ترانزیتی محض به ترکیه به معنای فروکاستن اهمیت ژئوپلیتیکی آن در حد پل منطقه ای است؛ بنابراین طبیعی است که ترکیه از وضعیت ترانزیتی رضایت حداکثری نداشته باشد و با راهبردهای گوناگون )در مناطق مختلف( درصدد ارتقای جایگاه خود به »کانون انرژی« باشد. با وجود این، نمیتوان در مورد جایگاه کنونی ترکیه در ژئوپلیتیک انرژی نسخه کلی پیچید.  آنکارا نگاهی گام به گام به جایگاه ترکیه در حوزه ژئوپلیتیک انرژی دارد. مسیر ترانزیتی قفقاز جنوبی از راه ترکیه از چندین فاز عملیاتی تشکیل شده است. خط لوله ترنس کاسپین، خطوط لوله قفقاز جنوبی(  BTE, BTC)خط لوله تاناپ، خط لوله اتصالی ترکیه ـ یونان، خط لوله تاپ و ناباکو غربی در پیوند با یکدیگر مسیر ترانزیتی شرق به غرب را با مرکزیت ‌ترکیه تکمیل می کنند. وضعیت موجود علاوه بر امتیازات اقتصادی، مزایای بلندمدت سیاسی برای آنکارا به همراه خواهد داشت؛ زیرا ترکیه با تبدیل شدن به یک کشور ترانزینی در قفقاز جنوبی تنها بخشی از نیاز داخلی خود را تأمین میکند، بلکه توانایی چانه زنی و اعمال نفوذ خود را به تدریج )به ویژه در بخش اقتصادی)  افزایش خواهد داد. حال آنکه بر اساس منطق نئورئالیستی با انباشته شدن دستاوردهای نسبی در بلندمدت، موازنه قوا میان بازیگران رقیب برهم خواهد خورد  . اگر از چشمانداز ژئوپلیتیک انرژی به این فرض نئورئالیستها نگریسته شود، پس میتوان ادعا کرد کشیده شدن خطوط لوله از قلمرو یک دولت با محرومیت نسبی سایر دولت ها همراه است. با بسط دادن نگاه نظری مذکور به مناسبات ایران و ترکیه در قفقاز جنوبی، این پرسش به ذهن متبادر میشود که ژئوپلیتیک خطوط لوله در قفقاز جنوبی چه پیامدهایی را برای ایران به همراه خواهد داشت؟ چنانکه اشاره شد عمده ترین خطوط لوله انرژی حوزه خزر بدون مشارکت ایران و از طریق ترکیه به اروپا منتقل شده است. ارمغان این وضعیت برای ترکیه افزایش قدرت اقتصادی و نفوذ در منطقه است و پیامد آن برای ایران کاهش نفوذ اقتصادی و سیاسی در مقایسه با ترکیه است. مهمترین شاخص برای بررسی این مدعا حجم تبادلات اقتصادی ایران و ترکیه با کشورهای قفقاز است. مرکز بررسی های استراتژیک ریاستجمهوری ساعت 24