زندگی لنگر می‌خواهد.

زندگی لنگر می‌خواهد چیزی که آدم را سر جایش نگه دا
زندگی لنگر می‌خواهد.
چیزی که آدم را سر جایش نگه دارد،
چیزی که نگذارد فاصله آدم از ساحل آرامش زیاد شود
چیزی که نگذارد امواج آدم را بکشاند به ناکجا.

حالا لنگر آدم ،گاهی یک آدم دیگر است
گاهی یک فکر و اعتقاد است؛
گاهی ایمان است؛
گاهی عادت روزانه است؛
گاهی کار است، گاهی یک جمع دوستانه است؛
گاهی یک دوره خانوادگی است،
گاهی یک باشگاه ورزشی است،
گاهی چهار تا کتاب است، گاهی یک مشت خاطره

لنگر هر کس هر چه هست
فاصله اوست با سرگردانی در دریای روزگار
فاصله اوست تا گم شدن
فاصله اوست با آوارگی.

همیشه برای فرار از این طوفان های زندگی
از این حرفهای آزار دهنده که هرروز می‌شنوی،
یک لنگر داشته باش