ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم

ز خال عنبرین افزون ز زلف یار میترسم همه از مار و من از مهرهٔ این مار میترسم ز خواب غفلت صیاد ایمن نیستم از جان شکار لاغرم از تیغ لنگردار میترسم خطر در آب زیر کاه بیش از بحر میباشد من از همواری این خلق ناهموار میترسم ز بس نامردمی از چشم نرم دوستان دیدم اگر بر گل گذارم پا ز زخم خار میترسم ز تیر راست رو چشم هدف چندان نمیترسم که من از گردش گردون کج رفتار میترسم بلای مرغ زیرک دام زیر خاک میباشد ز تار سبحه بیش از رشتهٔ زنّار میترسم بد از نیکان و نیکی از بدان بس دیده‌ام صائب ز خار بی‌گل افزون از گل بی‌خار میترسم صائب تبریزی #صائب_تبریزی